شنبه، خرداد ۲۹، ۱۳۹۵

مریم نقاش زرگران در رنجنامه اش مینویسد ..

مریم نقاش زرگران در رنجنامه اش مینویسد ..
سبزترین لحظه های عمرم را در سخت ترین خشونت ها علیه خود می گذرانم. زمانیکه اعتصابم را از روز پنجشنبه ۶ خرداد شروع کردم، به مدت ۴ روز حتی آب هم نخورده بودم و توانم را از دست داده بودم، احساس می کردم که تنهای تنها هستم و در این مسیر هیچکس همراهم نخواهد بود،درست ساعتی قبل از ملاقات روز یکشنبه می دانستم که دیگر تمام خواهد شد.

همه در حال حاضر شدن برای دیدن خانواده بودند، من تب کرده بودم، داغ شده بودم و از درونم آتش بیرون می آمد و او بالای سرم پارچه ای خیس بر پیشانی و شکمم می گذاشت؛ زبانم در دهانم خشک شده بود و او برایم کتاب مقدس می خواند. لحظه ملاقات فرا رسید و من حتی قدرت راه رفتن نداشتم که بتوانم به ملاقات بروم که متوجه شدم آنها از رفتن به ملاقات امتناع می کنند و اعتراض دارند که چرا کسی برای شنیدن خواسته های من نمی آید.
مدتی طول کشید اما باز هم هیچکس نیامد، در همین انتظارها بودم که فکم شروع به لرزیدن کرد و دیگر چیزی نفهمیدم و او بود که مرا از پله ها تا آمبولانس در آغوش گرفت و برد، لحظه ای که در بهداری زندان بهوش آمدم، تلفنی با یکی از مسئولان صحبت کردم و گفتم که اگر شما به زندان تشریف بیاورید و به حرف من گوش دهید، آب خواهم خورد،پاسخ ایشان این بود که: ” مهم نیست شما اعتصابتان را بشکنید یا خیر، چون ما کارهای دیگری هم داریم و باید به بندهای دیگر هم سر بزنیم. اگر شد سه شنبه می آیم” اینجا بود که دوباره توانم را از دست دادم،می خواستند به من سرم بزنند که امتناع کردم  و گفتند که موضوع را کتبی اعلام کنم سپس با بی تفاوتی اظهار داشتند که : “چه از نظر شرعی و چه از نظر قانونی از سر ما رد شد و از این لحظه به بعد هر اتفاقی که برایش بیفتد به خودش مربوط می شود.”
مجددا” از حال رفتم و مرا به بیمارستان منتقل کردند. لحظه ای که بهوش آمدم، او بود که بالای سرم نوازشم می کرد. با امتناع مجدد من از هرگونه درمانی دوباره به زندان بازگشتم. پاهایم می لرزید و باز هم او بود که دستانم را می گرفت تا زمین نخورم و راه بروم. در تمام لحظه هایی که در سختی بودم، او بود که برایم دعا می کرد؛ توانی برای حرف زدن نداشتم و او صدایم را به گوش همگان رساند. زیرا که او خود گفته است اینک من هر روزه تا انقضای عالم همراه شما می باشم.
تجربه ای که من در این ۱۲  روز اعتصابم داشتم، بسیار عجیب و متفاوت بود. تنها جمله ای که به من قوت می بخشید این بود که: “خداوندا قوت عطا کن که تا به آخر بمانم و بایستم.” این سختی ها و مشکلات، بزرگترین درسی که برای من داشت این بود که : “آمین آمین به شما می گویم که شما گریه و زاری خواهید کرد و جهان شادی خواهد نمود. شما محزون می شوید، لکن حزن شما به خوشی مبدل خواهد شد. زن در حین زاییدن محزون می شود، زیرا که ساعت او رسیده است. ولیکن چون طفل را زایید، آن زحمت را دیگر یاد نمی آورد، به سبب خوشی از اینکه انسانی در جهان تولد یافت. پس شما همچنین الان محزون می باشید، لکن باز شما را خواهم دید و دل شما خوش خواهد گشت و هیچکس آن خوشی را از شما نخواهد گرفت.” (یوحنا 16: 20-22)
باشد که روزی در کنار شما عزیزانی که هر چند اینجا در زندان نیستید ولی قلبتان با ماست و برای ما خدمت می کنید و هرچند دور، اما بی فاصله برای ما ایستاده اید و می جنگید. هر چند پر از مشغله، اما بر روی زانوهایتان برای ما دعا می کنید، به یک روح برقرار باشیم و به یک نفس برای ایمان انجیل مجاهده کنیم و در هیچ امری از دشمنان ترسان نباشیم که همین برای ایشان دلیل هلاکت است اما برای ما دلیل نجات و این از خداست. زیرا که به ما عطا شد که به خاطر مسیح نه فقط ایمان آوردن به او، بلکه زحمت کشیدن برای او. بنابراین اگر نصیحتی در مسیح، یا تسلی محبت، یا شراکت در روح، یا شفقت و رحمت هست، پس خوشی مرا کامل گردانید تا با هم یک فکر کنیم و همان محبت نموده، یکدل شویم و یک فکر داشته باشیم.
مریم نقاش زرگران در تاریخ ۶ خرداد ماه ۱۳۹۵  دست به اعتصاب غذا زده بود  و علت آن عدم رسیدگی به وضعیت بیماری اش و عدم آزادی مشروط و مرخصی عنوان شده بود.
 همچنین وی در اقدامی اعتراض آمیز از رفتن به ملاقات خودداری کرده بود  در پی این اقدام اکثر هم‌بندیان او نیز در حمایت از اعتراض وی از رفتن به ملاقات خودداری کردند.
با اینحال وی پس ۱۱ روز اعتصاب غذا دوشنبه، ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ به مرخصی استعلاجی خارج از زندان اعزام شده است.
زندانی مسیحی مریم نقاش  زرگران که به نام نسیم شناخته میشود در آگوست سال ۲۰۱۳ توسط نیروهای امنیتی بازداشت میشود،وی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام به ۴ سال حبس محکوم میشود ،مریم از بیماری نارسایی قلبی رنج میبرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر