چهارشنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۹۵

تجمع حامیان زندانیان مسیحی، عقیدتی و سیاسی در ایران

تجمع حامیان زندانیان مسیحی، عقیدتی و سیاسی در ایران
در حمایت از زندانیان مسیحی، عقیدتی و سیاسی در زندانهای حکومت اسلامی حاکم بر ایران 
شنبه 20,08,2016






























تجمع حامیان زندانیان مسیحی، عقیدتی و سیاسی در ایران
در حمایت از زندانیان مسیحی، عقیدتی و سیاسی در زندانهای حکومت اسلامی حاکم بر ایران 
شنبه 20,08,2016

سه‌شنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۹۵

راه سخت و طولانی پناهجویان با رسیدن به آلمان تمام نمی‌شود

گذشتن از کوه و جنگل و بیابان، سوار بر چارپایان یا با پای پیاده و بعد دریانوردی با قایق‌های بادی و ناامن تنها بخشی از مشکلات پناهجویان است. سختی‌های اصلی زمانی است که رسیدگی به پرونده پناهندگی آنها آغاز می‌شود.
از روز شنبه ۶ اوت (۱۶ مرداد) قانون جدید پناهجویی در آلمان به اجرا درآمده است. هدف از تصویب این قانون بیش از هرچیز رسیدگی سریع‌تر به پرونده پناهجویانی است که از سال ۲۰۱۵ و با "فراخوان" آنگلا مرکل صدراعظم آلمان به این کشور آمدند.
بر اساس این قانون جدید، مراحل پذیرش و ثبت نام اصلی پناهجویان و نیز دریافت تقاضای پناهندگی آنان بایستی تا پایان ماه سپتامبر (کمتر از ۴۰ روز دیگر) پایان پذیرد. این در حالی است که در ماه مه تنها در ایالت نوردراین وست‌فالن در غرب آلمان که شهرهای کلن، بن و دوسلدورف در آن قرار دارد، ۱۰۹ هزار پناهجوی جدید وارد شده‌اند.
ثبت نام و دریافت تقاضای پناهندگی ۱۰۹ هزار نفر در عرض کمتر از ۴۰ روز؛ شاید چیزی شبیه رویا یا شاید هم کابوس باشد.
به دلیل تحقق همین امر، اداره مهاجرت روند تازه‌ای را در رسیدگی به پرونده پناهجویان آغاز کرده است. در این روند کار ثبت نام و مصاحبه اصلی پناهجویان که سرنوشت پرونده پناهجویی آنها را تعیین می‌کند در یک روز و هم‌زمان انجام می‌شود.
این در حالی است که پیشتر سه هفته قبل از روز مصاحبه اصلی به پناهجو تاریخ دقیق مصاحبه اطلاع داده می‌شد و او فرصت داشت تا خودش را آماده کند ولی حالا تنها یک روز قبل به آنها اطلاع می‌دهند که وسایل بهداشتی خود را همراه داشته باشند چون قرار است به جای دیگری بروند. بعد با یک اتوبوس به محل اقامت پناهجویان رفته و آنها را گروهی به محل‌های ثبت نام منتقل می‌کنند، یک یا دو شب در آنجا می‌مانند تا مراحل ثبت نام و مصاحبه به پایان برسد.
ناهید کشاوزر، مشاور امور پناهندگان در موسسه "شورای امور پناهندگان شهر کلن Kölner Flüchtlingsrat " در گفت‌وگو با دویچه‌وله در این باره چنین می‌گوید: «شما یک شرایطی را مجسم بکنید که پناهجویی که در مدت مثلا هفت هشت ماهی که در آلمان بوده بارها و بارها جابه​جا شده، از شهری به شهری، یا درون خود شهرها کلی جابه​جا شده​. بعد به او می‌گویند می‌خواهیم تو را به جای دیگری ببریم. برای خیلی​ها ناروشن است که حالا ما را می​خواهند سوار اتوبوس بکنند، دوباره کجا می​خواهند ببرند؟ آیا به یک کمپ تازه می​برند؟ در نتیجه این ناآگاهی و این سریع اتفاق افتادن، امکان آمادگی برای مصاحبه اصلی را که در واقع برای هر پناهجو سرنوشت​ساز است از او می‌گیرند. در واقع دل‌نگرانی ما این است که این​ها بیشتر مصاحبه اصلی پناهجویان کشورهایی را همزمان ​با ثبت‌نام انجام می‌دهند که می‌خواهند آنها را پس بفرستند.»
در طول یک سال گذشته و با افزایش تعداد پناهجویان در آلمان، اداره مهاجرت برخی کشورها از جمله افغانستان و تونس را جزو کشورهای امن اعلام کرد. بر این اساس، اداره مهاجرت می‌تواند پناهجویان این کشورها را بازگرداند.
نگرانی سازمان‌های دفاع از حقوق پناهجویان حالا این است که انجام هم‌زمان ثبت‌نام و مصاحبه به دلیل تسریع روند بازگرداندن این پناهجویان باشد.
به گفته خانم کشاورز در نیمه اول سال ۲۰۱۶، ۱۳ هزار و ۱۱۱ نفر به کشورهایشان بازگردانده شدند که بیشتر آنها افغان‌ بودند.
"تضییع حقوق پناهجویان"
هر پناهجو در زمان مصاحبه اصلی حق دارد یک فرد مورد اعتماد خود را با خود همراه ببرد ولی باید این موضوع را از قبل به اداره پناهندگی اعلام کند. در روند جدید به دلیل سرعت این کار و اینکه تنها یک روز قبل به پناهجویان اطلاع داده می‌شود که باید برای ثبت نام و مصاحبه بروند، این حق نیز از پناهجو سلب می‌‌شود.
گذشته از این‌ها به گفته ناهید کشاورز اصولا به پناهجویان اطلاع داده نمی‌شود که آیا مصاحبه اصلی هم در همان روز ثبت نام صورت می‌گیرد یا نه بلکه تنها به آنان گفته می‌شود که مثلا فردا آماده باشید و وسایل بهداشتی خودتان را هم همراه داشته باشید.
مشکل دیگر این شکل از مصاحبه به عقیده ناهید کشاورز این است: «نکته مهم دیگری که در واقع در نظر گرفته نمی​شود این است که خیلی از کسانی که آمده​اند، بحران​های روحی متفاوتی را از سر گذرانده​اند و دچار تروما (خاطرات تلخ و ضربه‌ها و آسیب‌های روانی) هستند و نمی‌توان به این شکل با آن​ها مصاحبه کرد.»
از سوی دیگر به علت کمبود نیروی انسانی برای رسیدگی به پرونده پناهجویان، افرادی بی‌تجربه تنها با گذراندن دوره‌های کوتاه مدت به این کار گمارده شده‌اند که تجربه کافی برای این کار را ندارند.
ناهید کشاورز در این باره می‌گوید: «این​ها افرادی هستند که تجربه این کار را ندارند، با حساسیت​هایی که در این کار وجود دارد آشنا نیستند و برخورد خود این​ها می​تواند در مورد وضعیت پناهجوها مسئله​ساز باشد، به​خصوص تاکید می​کنم در مورد زنان و نوجوانانی که زیر ۱۸ سال هستند و به تنهایی اینجا آمده​اند.»

واکنش پلیس نروژ در مورد ضرب ،شتم و اخراج جوان پناهجو ایرانی

پلیس نروژ در مورد جوان ایرانی‌ مسیحی‌ که هفته گذشته بحث داغ جامعه ایرانی‌ در نروژ شده بود واکنش نشان داد.
پلیس نروژ در واکنش به خبر دیپورت پناهنده ایرانی‌ اعلام کرد که مدارک کافی در اختیار داریم که این پناهجو اخراجی قصد خروج از کشور را نداشته است.
این پناهجو ایرانی‌ که به دین مسیحیت گرویده است در حالی که هنوز ۱۹ ساعت از تاریخ ترک خاکش مانده بود توسط پلیس برای باز پس فرستادن به ایران دستگیر میشود .
این جوان پناهجو ایرانی‌ در حین دستگیری صدمه میبیند و پلیس مجبور میشود او را به بیمارستان منتقل کند.
کشیش کلیسایی که این جوان ایرانی در آن فعالیت میکرد می‌گوید: دستگیری او در حالی که هنوز ۱۹ ساعت از تاریخ تعیین شده برای ترک خاک باقی مانده بود خلاف قانون میباشد و قصد دارد که از پلیس برای صلب آزادی او شکایت کند.
همچنین این کشیش در مصاحبه با روزنامه Dagens در جواب این سوال که آیا درست است که این پناهجو در حین دستگیری توسط پلیس صدمه دیده است یا نه میگوید: که او در شرایط بسیا بدی میباشد و اگر به خود صدمه ای رسانده واکنشی است به شرایط سختی که درگیر آن بوده است.
وکیل این پناهجو جوان هم تاَکید میکند که کار پلیس به معنای صلب آزادی کسی میباشد که هنوز اقامت قانونی در کشور داشته و او در نظر داشت مدارک تازه ای به پرونده این پناهجو بیافزاید.
اما پلیس در دفاع از این اقدام خود اعلام میکند که ایشان با وجود اینکه میدانسته که در آینده ای نزدیک باید کشور را ترک نمایید هیچ اقدامی برای خروج از کشور نکرده است.
از جمله مواردی که پلیس در مصاحبه با روزنامه Dagnes عنوان کرده اینست که او باوجود اینکه ترک خاک داشته هیچ اقدامی برای خروج از کشور انجام نداده است ، نه درخواست بازگشته داوطلبانه به کشور خود یعنی ایران و نه بلیطی ارائه داده که نشان دهد که قصد خروج از کشور را دارد و در واقع با چاقو خود زنی کرده است که عدم تمایلش را به بازگشت نشان دهد.
منبع:

وبلاگ اطلاع رسانی پناهندگان و مهاجران

یکشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۹۵

ممنوع بودن عمل پیوند برای اتباع غیرمجاز در ایران جان بیمار را گرفت


لطیفه رحمانی دختر 12 ساله افغانستانی که در بیمارستان نمازی شیراز بستری بود، به دلیل ممنوع بودن عمل پیوند برای اتباع غیرمجاز در ایران، در گذشت.
ماجرای از این قرار بود که دخترک افغانستانی مدتی دچار مشکل کبد شده بود و بایستی از پدرش به او عمل پیوند صورت می‌گرفت. اما پزشکان بیمارستان نمازی شیراز به دلیل غیر مجاز بودن لطیفه و خانواده�اش از این عمل سرباز زدند.
پدر لطیفه به باشگاه خبرنگاران جوان گفت: تقریبا دو هفته است دخترش در بیمارستان نمازی شیراز بستری بوده تا امروز شاهد مرگ دختر 12 ساله‌اش شده است.
او می‌افزاید: دخترم با پای خودش وارد بیمارستان شد و این در حالی است که اکنون حتی جنازه بی جانش را هم تحویلم نمی‌دهند و می‌گویند باید 17 میلیون تومان به حساب بیمارستان واریز کنید تا جسد دخترت را تحویل دهیم.
به گفته پدر لطیفه مسئولان بیمارستان غیر مجاز بودن این خانواده، عدم تمکن مالی و نبود تخت خالی برای عمل را مانع عمل این دختر 12ساله عنوان کرده اند.
نظر شما چیست؟
توضیح تیم پیوند بیمارستان نمازی در خصوص مرگ دختر افغانی
🔹عضو تیم پیوند بیمارستان نمازی در توضیح بروز حادثه مرگ دختر افغانی در این بیمارستان، تاکید کرد که به‌دلیل سرعت سیر بیماری کبد در این کودک 12 ساله، امکان پیوند فراهم نشد و هیچ قصوری در کار نبوده است.

پنجشنبه، مرداد ۲۱، ۱۳۹۵

به کدامین گناه اینگونه مجازات میشوند

به  کدامین گناه اینگونه مجازات میشوند

توی چه جایگاهی هستند که اینگونه فتوای مجازات صادر میکنند
آخه این جوان روچطوراینگونه شلاق زدند.
اگراسلام خودشان را قبول دارند این فرد هر جرمی کرده خودش درروزمحشر باید جواب پس بده ومحاکمه بشه 
شما چرا چنین کاری میکنید

در آن شهری که مردانش عصا از کـور می‌دزدند من از خوش ‌باوری آنجـا محبت جستجـو کـردم

در آن شهری که مردانش عصا از کـور می‌دزدند           من از خوش ‌باوری آنجـا محبت جستجـو کـردم


دوستی میگفت:با این آقای روشندل مواجه شده ودیده که ایشون ترازو رو با طناب بسته
سوال میکنه و دلیل رو جویا میشه
ایشون در جواب گفتند: تا حالا دوتا از ترازوهام رو دزیده اند

در آن شهری که مردانش عصا از کـور می‌دزدند
همان شهری که اشـک از چشم، کفن از گور می‌دزدند
در آن شهری که خنجـر دستة خـود نیز می برد
همان جایی که پشت از دشنـة خون ریز می‌دزدند
در آن شهری که مردانش همه لال و زنان کورند
همان شهـری که از بلبـل، دَم آواز می‌دزدند
در آن شهری که نفرت را به جای عشق میخواهند
همان‌جایی که نور از چشـم و عقل از مغز می‌دزدند
در آن شهری که پروانه به جای شمع می‌سوزد
همان شهـری که آتـش را ز اشک شمـع می‌دزدند
در آن شهری که زنده مرده و مرده بُـوَد زنده
همان جایی که روح از تن و تن از روح می‌دزدند
در آن شهری که کافر مؤمن و مؤمن شود کافر
همان جایی که مُهـر از جانماز باز می‌دزدند
در آن شهری که سگ‌ها معرفت از گربه آمـوزند
همان شهری که سگ‌ها بـره ‌را از گـرگ می‌دزدند
در آن شهری که چشم خفتـه از بیـدار بیناتر
همان جایی که غـم از سینـه غـم ساز می‌دزدند
من از خوش ‌باوری آنجـا محبت جستجـو کـردم
در آن شهری که فریاد از دهان باز می‌دزدند

در آن شهری که مردانش عصا از کور میدزدند...
من از خوش باوری آنجا محبت جستجو کردم...





دولت ایتالیا موافقت کرده که استرداد یاشار پارس به ایران را متوقف کند


بازداشت و تحویل یاشار پارسا، وبلاگ نگار و دبیر اجرایی شورای ملی ایران به دولت جمهوری اسلامی در ایران
یک تشکل مخالف حکومت ایران: عضو ما با شکایت تهران در ایتالیا بازداشت شد
مهدی خسروی «پناهنده ساکن بریتانیا» و عضو «شورای ملی ایران» (نام کامل: شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد) است. این شورا، ائتلافی از برخی چهره‌ها، سازمان‌ها و گروه‌های مخالف حکومت ایران است و رضا پهلوی، فرزند آخرین پادشاه ایران، ریاست آن را برعهده دارد. این تشکل می‌گوید هدف از شکل‌گیری آن تلاش برای ایجاد «حکومتی دمکراتیک و سکولار» در ایران است.
نازیلا گلستان، عضو دفتر سیاسی شورای ملی، در گفت‌وگو با رادیو فردا خبر بازداشت آقای خسروی را تائید کرده و گفته است با پیگیری این تشکل، دولت ایتالیا موافقت کرده که استرداد او به ایران را متوقف کند. با این همه خانم گلستان افزوده است که مهدی خسروی هنوز در ایتالیا است و موفق نشده به بریتانیا بازگردد.
پیش از این رضا پهلوی نیز در نامه‌ای به ماتئو رنتسی، نخست‌وزیر ایتالیا، گفته بود آقای خسروی در بریتانیا پناهنده بود و در ششم ماه اوت (سه روز پیش) وارد ایتالیا شده‌است. به گفته آقای پهلوی او با «این ادعا که نامش به دلیل شکایت پلیس جمهوری اسلامی، در فهرست پلیس بین‌المللی است، بازداشت شده» و بازگرداندنش به ایران «او را با خطر شکنجه و اعدام» روبه‌رو می‌کند.
رضا پهلوی در این نامه از نخست‌وزیر ایتالیا خواسته شخصا در این مورد دخالت کند.
نازیلا گلستان به رادیو فردا می‌گوید این بار دومی بود که مهدی خسروی به ایتالیا سفر می‌کرد و او با مدارک پناهندگی خود به دیگر جاهای اروپا، از جمله فرانسه یا آلمان نیز سفر کرده و مشکلی برایش پیش نیامده بود.
خانم گلستان می‌گوید بازداشت آقای خسروی نه در فرودگاه، که در محل سکونت او انجام شده‌است. این عضو شورای ملی ایران می‌گوید چون برای ایتالیا اتهام اختلاس با خطر اعدام همراه نیست، آنها فرد بازداشت‌شده را به ایران بازپس می‌دهند، اما او ممکن است پس از استرداد، در ایران با اتها‌م‌های دیگری روبه‌رو شود که خطر اعدام داشته باشد.
به گفته خانم گلستان یکی از شاهدان در محل، جریان بازداشت او را دیده و به نقل از پلیس ایتالیا گفته شده این بازداشت در ارتباط با «اتهام اختلاس از طرف ایران» انجام شده‌است.

سه‌شنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۹۵

اختلاف و حل آن

واعظ کلام: کشیش رضا ستوده
عنوان: رومیان فصل ۱۲ 
یکی از گرفتاریهای بشر که شامل حال من و شما نیز می‌شود و هر روز بیشتر نیز می‌شود اختلافات است؛ در همه جای دنیا اختلافات است، افراد با هم اختلاف دارند و اختلافات باعث بوجود آمدن جنگ می‌شود اختلاف باعث خونریزی و کشتار می‌شود و اختلافات باعث قهر می‌شود. دانشمندان نروژی پس از مطالعه و تحقیق و تا آنجاییکه توانستند در طول تاریخ ثبت کنند ۱۸۵ نسل وجود داشته است و از این ۱۸۵ نسل فقط ۱۰ نسل در صلح زندگی کردند و ۱۷۵ نسل در جنگ بودند و متاسفانه نسل من و شما نیز در جنگ است و اینرا در اطراف خود می‌بینیم و در اطراف خود این جنگها را تجربه می‌کنیم. شما کشمکش و اختلاف را همه جا می‌بینید.
امروز بیشتر مطالب روزنامه‌ها و برنامه‌های تلویزیونی و موضوع صحبت اخبار و گزارشگرها، اختلافات است؛ اختلافات بین کشورها، اختلافات دینی و مذهبی، اختلافات فرهنگی، اختلافات قومی، اختلاف در خانواده، اختلاف در محل کار، اختلاف بین زن و شوهرها، اختلاف بین سیاستمدارها، و همینطور غیره و غیره؛ و اگر ما ندانیم که با این اختلافات چگونه برخورد بکنیم و چطور آنها را حل کنیم زندگی ما جهنم می‌شود. اختلاف همه جا وجود دارد ولی اگر ندانیم که چگونه با این اختلاافات روبرو شده و چگونه آنها را حل کنیم آنوقت زندگی ما تبدیل به جهنم خواهد شد.
یک شخص می‌تواند ثروتمند باشد با سواد باشد زیبا باشد مشهور باشد اما اگر با یک نفر دیگر اختلافی داشته باشد در هر سطحی که می‌خواهد باشد زندگی برای او جهنم می‌شود! اختلاف با هر کسی و در هر شرایطی ممکن است پیش بیاید اما اگر ندانیم که چطور با آنها برخورد کنیم پس یاد نگرفتیم که چطور در آرامش باشیم و چطور خوشحال باشیم و چطور شاد باشیم؛ چون اگر کسی اختلافی دارد و نتواند آنرا حل کند آرامش و شادی خود را از دست می‌دهد؛ متاسفانه اختلاف چیزی نیست که حل آنرا پدر و مادرهای ما به ما یاد داده باشند و من به یاد نمی‌آورم که در مدرسه و دبیرستان و دانشگاه و یا جایی خوانده باشیم و یا به ما تعلیم داده باشند که شما چطور می‌توانید اختلافات خود را حل کنید؛ کلاس مخصوصی نیز برای این امر گذاشته نشده که آنرا آموزش دهند.
اگر همه ما واقعا با خودمان صادق باشیم می‌بینیم که ما با دیگران اختلاف داریم و یا دیگران با ما اختلاف دارند و این اختلاف چیز جدیدی نیست از اول پیدایش وجود داشته است از زمانی که انسان گناه کرد وجود داشت از زمانی که آدم و حوا فرمان خدا را شکستند در بین آنها اختلاف بوجود آمد؛ آدم و حوا تقصیر را بر گردن هم انداختند کاری که همه ما امروز انجام می‌دهیم.
بعد می‌بینیم که این اختلاف در بین فرزندان ایشان بوجود آمد و در واقع آنرا به ارث بردند و هابیل برادر خود قائن را کُشت؛ بعد می‌بینیم این اختلاف بین نوح و فرزندانش بوجود آمد و همینطور اختلاف بین ابراهیم با لوط، اختلاف موسی با فرعون، اختلاف داود با شائول پادشاه، اختلاف یوسف با برادرانش، و حتی اختلاف بین شاگردان عیسای مسیح بوجود آمد و وقتی به جلوتر می‌آییم اختلاف در کلیسای اولیه را می‌بینیم. شما حتی در روزهای یکشنبه این اختلاف را در بین بچه‌ها می‌بینید من چون کشیش کلیسا هستم بچه‌ها پیش من می‌آیند و می‌گویند لطفا به این بگو که مرا اذیت نکند یا لطفا بگو این کار یا آن کار را بکند و این شکایتها حتی بین بچه‌ها وجود دارد حتی در بازی کردن آنها وجود دارد.
اما چیزی که در کتاب مقدس جالب است این است که با ما خیلی رک و رو راست صحبت می‌کند؛ به ما می‌گوید که شما در رابطه با دیگران و در رابطه با مردم مشکل خواهید داشت چون خدا ما را می‌شناسد؛ چرا اینرا می‌گوید؟ چون دنیای ما در گناه است، چون قلبهای ما بخاطر گناه عوض شده است، چون بخاطر گناه صدمه دیدیم؛ دنیا که شامل حال من و شما هست صدمه دیده و خراب شده است. اما چیزی که بر خلاف میل ما و میل دنیاست این است که روش کتاب مقدس برای حل مشکلات و حل اختلافاتی که بوجود می‌آید با روشی که دنیا برای ما تجویز می‌کند فرق دارد.
در رومیان فصل ۱۲ آیه ۱۷ ببینیم چه می‌گوید: "۱۷ هرگز به عوض بدی، بدی نکنید. طوری رفتار کنید که همه بتوانند ببینند که شما در کارهایتان صادق و درستکار می‌باشید. ۱۸ با هیچکس جر و بحث نکنید. تا آنجا که ممکن است با مردم در صلح و صفا بسر برید." در این آیه اینطور به ما می‌گوید که تا آنجا که ممکن است با مردم در صلح و صفا بسر برید. مفهوم این آیه یعنی چه؟ که می‌گوید به هیچکس هرگز به عوض بدی، بدی نکنید. به قول معروف یعنی اگر کسی حال تو را گرفت تو حال او را نگیر! اگر کسی کار بدی کرد شما تلافی نکنید یکی در مورد شما حرف بدی زد و غیبت کرد شما غیبت نکنید و نگویید حالا که تو اینرا گفتی من هم می‌روم و تمام اسرار زندگی تو را به همه می‌گویم؛ اگر کسی به شما کلک زد شما کلک نزنید؛ اگر کسی حرف نا مربوطی زد شما سکوت کنید؛ برای همین می‌گوید بدی را با بدی پاسخ ندهید.
در این آیه می‌گوید تا آنجا که ممکن است با مردم دنیا در صلح و صفا زندگی کنید؛ گویا خدا می‌دانست که بعضی‌ها در دنیا هستند که به دنبال دردسر هستند؛ هر کاری بکنید هر خدمتی بکنید هر محبتی بکنید باز ناراضی هستند و برای شما خواهند زد؛ مهم نیست که برای آنها چه کاری می‌کنید اما هرگز نمی‌توانید آنها را کاملا راضی کرده و رضایت آنها را جلب کنید و این سعی را هم نکنید که رضایت کسی را بدست آورید؛ مهم نیست که چه کاری برای آنها کردید فقط کافیست که یک کاری بر خلاف میل آنها انجام دهید آنوقت کار تمام است و وای به حال شما!
بعضی از اشخاص با همه مشکل دارند نه فقط یک نفر بلکه لیست آنها پر از آدمهایی است که با آنها مشکل دارند، اما امروز موضوع صحبت من این افراد نیستند بلکه عکس العمل ما در مقابل اینگونه افراد است؛ موضوع صحبت من این است که وقتی یک چنین افرادی در زندگی ما پیدا می‌شوند ما چگونه باید با آنها روبرو شویم و واکنش ما در مقابل اینگونه افراد باید چگونه باشد.
در آیه‌ای که خواندم خدا از ما می‌خواهد تا آنجاییکه ممکن است با افراد در صلح و صفا بسر ببریم، چرا خدا اینرا از ما می‌خواهد؟ چرا می‌گوید با دیگران تا آنجاییکه ممکن است در صلح و صفا زندگی کنید؟ چون می‌دانست که ما بخاطر ذات خود با یکدیگر اختلاف نظر پیدا خواهیم کرد و اگر نتوانیم اختلافات خود را حل کنیم آرامش خود را از دست می‌دهیم شادی خود را از دست می‌دهیم و این برای ما مفید نیست، در واقع خدا اینرا برای خود ما می‌خواهد چون شنیدید وقتی یکی با یکی مشکل دارد آرامش خود را از دست می‌دهد؛ شخصی می‌گفت من دیشب تا صبح نخوابیدم یا تا صبح زود بیدار بودم یا ناراحت بودم و یا استرس داشتم و یا فکر می‌کردم! و خدا اینرا می‌داند که این نسخه را برای ما پیچیده است.
حالا وقتی یک چنین اختلافاتی در زندگی ما پیش می‌آید و ما با کسی اختلافی پیدا می‌کنیم چه نتایجی دارد و یا وقتی نسبت به شخصی کدورت داریم و نه حاضر به بخشیدن هستیم و نه حاضریم بخشیده شویم! اولین چیزی که رخ می‌دهد این است که رابطه ما با خداوند صدمه پیدا می‌کند؛ خیلی جالب است که بدانیم وقتی ما با کسی یا با کسانی مشکل حل نشده‌ای داشته باشیم نمی‌توانیم رابطه سالمی با خدا داشته باشیم و این بارها در کتاب مقدس تکرار شده است. در کتاب اول یوحنا فصل ۴ آیه ۸ اینطور می‌گوید: "۸ اما کسی‌ که‌ محبت‌ نمی‌کند، خدا را نمی‌شناسد، زیرا خدا محبت‌ است‌." و در همان فصل و در آیه ۲۰ می‌گوید: "اگر کسی‌ ادعا می‌کند که‌ خدا را دوست‌ دارد، اما از همنوع‌ خود متنفر است‌، دروغ‌ می‌گوید؛ چون‌ اگر کسی‌ نتواند همنوعی‌ را که‌ می‌بیند، دوست‌ داشته‌ باشد، چگونه‌ می‌تواند خدایی‌ را که‌ ندیده‌ است‌، دوست‌ بدارد؟" در اینجا کتاب مقدس خیلی واضح توضیح می‌دهد می‌گوید شما شخصی را که اینجاست و می‌بینید نمی‌توانید دوست داشته باشید آن وقت چگونه می‌توانید خدای نا دیده را دوست داشته باشید! در اینجا خیلی واضح به ما می‌گوید این یک حکم است و در آن ما حق انتخاب نداریم بلکه این یک حکم است هر که او را دوست می‌دارد باید همنوع خود را نیز دوست داشته باشد پس مشکل اول این است اگر با کسی مشکل و اختلاف حل نشده‌ای داشته باشیم رابطه خوبی بین ما و خدا وجود نخواهد داشت این قانون کتاب مقدس است.
حالا دومین نتیجه بد آن چیست؟ دعای من و شما شنیده نخواهد شد اگر با کسی مشکل دارید دعای شما بالاتر از سقف نخواهد رفت اینرا کتاب مقدس در اول پطرس فصل ۳ آیه ۷ می‌گوید: اگر همسرت از تو ناراضی باشد دعای تو شنیده نمی‌شود اینرا به شوهرها می‌گوید و در جای دیگر در متی فصل ۵ آیه ۲۳ می‌گوید اگر با کسی اختلاف حل نشده‌ای دارید نذر شما پذیرفته نخواهد شد. پس اول رابطه شما با خدا خراب می‌شود و دوم دعای شما توسط خدا شنیده نخواهد شد مشکل بعدی این است که اگر اختلاف حل نشده‌ای با کسی دارید شادی و آرامش خود را از دست می‌دهید و اختلاف در هر جایی که وارد می‌شود شادی از در دیگر بیرون می‌رود آرامش از در دیگر بیرون می‌رود.
حالا سؤال اینجاست که چطور می‌شود اختلافات را حل کرد به هر حال ما با هم اختلاف داریم چطور می‌شود اختلافات را حل کرد چون غیر ممکن است که شخصی در ارتباط با دیگران باشد دچار اختلاف نشوند؛ ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که با افرادی روبرو می‌شویم که با ما متفاوت هستند و با ما فرق دارند طرز فکر آنها، سن آنها، فرهنگ آنها، سطح دانش و فهم آنها با ما تفاوت دارد؛ شما نمی‌توانید از همه انتظار داشته باشید که مثل شما فکر کنند یا آنها از ما این انتظار را داشته باشد؛ پس اختلاف پیش می‌آید حالا سؤال اینجاست که چطور می‌شود این اختلافات را حل کرد اگر با کسی اختلافی داریم قدم اول این است که من و شما برای حل آن باید پیشقدم شویم اما متأسفانه راه حل بسیاری از مردم برای از بین بردن اختلافات، فرار از آن است! و نسبت به این اختلافات بی تفاوت هستند بعضی‌ها منتظر می‌شوند تا شخص مقابل به آنها مراجعه کند، او این کار را کرده است پس خودش باید بیاید او اینطور کرده است پس اول او باید خودش بیاید و عذرخواهی کند! ولی کلام خدا در اینجا به ما می‌گوید که شما باید پیشقدم شوید و شما نباید منتظر شوید تا آنها به شما مراجعه کنند شما باید آنها مراجعه کنید شما باید صلح کننده باشید.
خیلی‌ها فکر می‌کنند با نادیده گرفتن اختلافات یا با منکر شدن آنها، اختلافات از بین خواهد رفت؛ بعضی از ما فکر می‌کنیم که زمان همه چیز را حل خواهد کرد، این نیز غلط است اگر زمان همه چیز را حل می‌کرد شاگردی که برای دو یا سه سال در یک کلاس مانده بود باید سال بعد شاگرد اول می‌شد اگر زمان همه چیز را حل می‌کرد کسی که در مطب دکتر منتظر معاینه بود اگر یک ساعت بیشتر منتظر می‌ماند شفا پیدا کرده و بیرون می‌آمد ولی این‌طور نیست اگر دست و پای شما زخم شود و فکری برای آن نکنید اگر زمان بگذرد این زخم عفونت می‌کند و بدتر می‌شود پس زمان نمی‌تواند به خودی خود تأثیر بگذارد، اما ما باید روی زمان تأثیر بگذاریم برای آن چاره‌ای کنیم متأسفانه اکثر اوقات زمان کار را بدتر می‌کند.
اختلاف باعث خشم می‌شود اگر برای خشم کاری نکنیم خشم باعث تلخی می‌شود و تلخی باعث تنفر می‌شود و تنفر باعث انزجار می‌شود. اینها همه در زمان پیش می‌آید برای همین کتاب مقدس می‌گوید خشم بگیرید اما انتقام نگیرید خشم بگیرید اما آفتاب بر غیض شما غروب نکند؛ پس راه حل این است که شما قدم اول را برداریم و برای حل آن پیشقدم شوید و با آن روبرو شوید برای روبرو شدن با شخص مقابل و برای حل اختلاف باید بر ترس خود مسلط باشیم بتوانیم با آن کنار بیاییم بعضی‌ها می‌ترسند به جلو رفته و صحبت کنند و کار بدتر شود؛ باید با وقت گذاشتن و روبرو شدن با طرف مقابل با او جرئت صحبت پیدا کنیم و این جرئت هیچ وقت از طرف ما نیست این جرئت از طرف خداست؛ فراموش نکنید وقتی می‌خواهیم با کسی برای مشکلی روبرو شویم مشکل عمده ما این است که می‌خواهیم برویم و انتقام بگیریم، ملاقات برای صلح است نه برای انتقام گرفتن، برای ثابت کردن اشتباه طرف مقابل نیست برای خالی کردن کینه‌های خود ما نیست برای خراب کردن شخص مقابل نیست برای حل اختلاف است؛ پس نشانی شما آن شخص نباشد بلکه نشانی شما آن مشکل باشد. مسیح آمد و گناهکاران را نابود نکرد بلکه گناه را نابود کرد برای همین ما را بخشید؛ از ترس گفتم، این ترس طبیعی است و به ما به ارث رسیده است وقتی آدم و حوا گناه کردند ترس تمام وجود آنها را فراگرفت و خود را مخفی کردند و حاضر نبودند برای حل اختلاف با خدا روبرو شوند و این چیزی است که به ما به ارث رسیده است در پیدایش فصل ۳ آیه ۱۰ این ثبت شده است.
از آن به بعد انسان سعی کرده است تا روی اختلافات خود سرپوش بگذارد؛ روبرو شدن با اختلافات همیشه باعث می‌شود که حالت حمله به خود بگیریم و معمولا می‌گوییم من باید از حقم دفاع کنم و می‌خواهیم حرف آخر را ما بزنیم ولی در جایی خوانده بودم که نوشته بود اگر می‌خواهید در بحث برنده شوید اجازه دهید حرف آخر را طرف مقابل بزند مخصوصاً این در زندگی زن‌ها و شوهرها بیشتر قابل لمس است سعی نکنید برنده شوید سعی کنید بازنده باشید برای اینکه اگر در آن بحث برنده شوید مطمئن باشید که در چهار هفته بعدی در خیلی چیزها بازنده خواهید بود! روبرو شدن با اختلافات همیشه باعث می‌شود ما حالت حمله به خود بگیریم ما ممکن است بگوییم که من نمی‌خواهم حرف بزنم چون ممکن است از حرف‌های من بر علیه خود من سوء استفاده شود برای همین ترس می‌آید.
حالا سؤال اینجاست که از کجا این شجاعت روبرو شدن با اختلافات را پیدا کنیم، جواب آن این است: "از خدا". در دوم تیموتائوس فصل ۱ آیه ۷ می‌گوید: "زیرا آن روحی که خدا به ما داده است، در ما ترس بوجود نمی‌آورد، بلکه ما را سرشار از محبت و قدرت می‌سازد و ما را یاری می‌دهد تا بتوانیم خود را تحت انضباط قرار دهیم" می‌گوید روح ترس از خدا نیست برای همین وقتی می‌خواهیم کسی را ملاقات کنیم و مشکلی را حل کنیم نه اینکه چهار نفر را با خود همدست کنیم تا ببینیم حق با ما هست یا نه! بلکه پیش خدا برویم و به او بگوییم که من می‌ترسم و وحشت دارم به من جرئت بده و این روح ترس را بردار و به من حکمت بده تا بتوانم این قضیه را حل کنم؛ می‌دانید که ترس وجود خیلی از ما را برای این چیزها پُر می‌کند و معمولا می‌گوییم اگر نتوانم خودم را ثابت کنم آنوقت چه می‌شود اگر نتوانم جواب او را بدهم چه می‌شود! این ترس‌ها می‌آید و ما را فرا می‌گیرد می‌دانید چرا این ترس‌ها می‌آید، برای اینکه روح برنده شدن در ما هست می‌خواهیم برنده شویم نمی‌خواهیم اختلاف حل شود چون محبت نیست؛ حالا چرا، چرا روح ترس است این به خاطر کمبود محبت یا عدم محبت در قلب شخص است.
همه ما از آتش وحشت داریم همه ما از آتش سوزی فرار می‌کنیم تا بوی دود می‌آید همه فرار می‌کنند اما اگر بفهمیم که بچه‌مان در آتش مانده است مهم نیست که حجم آتش چقدر است جرئت کرده و برمی گردیم و منتظر آتش‌نشانی نمی‌شوید با تمام وجود خود می‌آیید مهم نیست که موی شما بسوزد دست و یا صورت شما بسوزد تا بچه را نجات دهیم، چون محبت دارید و این محبت باعث شجاعت شما شده است که این کار را انجام دهید برای همین است وقتی که محبت در قلب ما باشد و خدا ما را از محبت خود پر کند آنگاه می‌توانیم با دلسوزی و با ترحم به جلو برویم با روح بخشش برویم با روح گذشت برویم ولی اگر غیر از این باشد شما فقط می‌خواهید بروید تا برنده شوید مهم نیست که این شخص دوست شما و یا همکار شما و یا همسر شماست مهم نیست چه کسی است ممکن است از کلیسا باشد و ممکن است هر کسی باشد فقط می‌خواهید بروید و برنده شوید.
در اول یوحنا فصل ۴ آیه ۱۸ می‌گوید: "محبت‌ کامل‌ خدا هرگونه‌ ترس‌ را در ما ریشه‌کن‌ می‌سازد"؛ کسی که محبت دارد خوف ندارد. عیسای مسیح حاضر شد به خاطر محبتی که نسبت به ما داشت بر بالای صلیب بمیرد با تمام دنیا مخالفت کرد و ایستاد چون قلب و وجود او پر از محبت بود همان مثالی که برای آتش سوزی زدم و پدر و یا مادری که برای نجات بچه خود درون آتش می‌آید و او را نجات می‌دهد؛ وقتی اجازه دهیم که خشم تبدیل به تنفر شود چون ما محبت نداریم حاضر نیستیم هیچ قدمی برای حل اختلاف بردارید اما اگر محبت خدا در قلب ما باشد ما حاضر هستیم پیشقدم شویم و وقتی محبت شما بیشتر از خشم باشد این شجاعت در ما بوجود می‌آید که اقدام کنیم این محبت را خدا در ما قرار می‌دهد؛ اما ما در زمان اختلاف چکار می‌کنیم اولین کاری که می‌کنیم خدا را فراموش می‌کنیم و بر روی مغز خود فشار می‌آوریم و می‌گوییم حالا من چه کار کنم چطور تلافی کنم چطور انتقام بگیرم در حالی که باید پیش خدا برگردیم و بگوییم خدایا من بریدم ترس تمام وجودم را پر کرده است مرا از آرامش خود پر ساز، مرا از محبت خود پر کن و تنفر و کینه را از من بیرون کن تا بتواند قدم اول را برای صلح من بردارم شما را نمی‌دانم ولی همه ما لیست افرادی را داریم که با آنها اختلاف داریم نه این که نوشته شده باشد بلکه این لیست در ذهن ماست؛ اگر هنوز اختلافات حل نشده‌ای باقی است باید دعا کنیم تا محبت خدا در ما قرار گیرد تا بتوانیم بر ترس غالب شویم و راجع به اختلاف صحبت کنید فراموش نکنید که قبلا از صحبت با دیگران با خدا صحبت کنید با دیگران راجع به خدا صحبت کنید قبل از اینکه با کس دیگری صحبت کنید یا بروید راجع به آن شخص با افراد دیگر صحبت کنید همه خبردار می‌شوند به غیر از خود آن شخص! پس بروید و با خود آن شخص صحبت کنید؛ متاسفانه وقتی ما با کسی اختلاف داریم اول می‌بینیم که چه کسی بیشتر با آن شخص بد است و بعد پیش او رفته تا او را نیز طرفدار خود کنیم و می‌گوییم که می‌دانی فلانی چه کار کرد!
در یک ده کدخدایی بود و دو نفر با هم اختلاف پیدا کردند و پیش کدخدا رفتند و از او درخواست کردند تا اختلاف آنها را حل کند و کدخدا به آنها گفت یکی یکی داخل بیایید و صحبت کنید و کدخدا به سخنان شخص اول گوش داد و داستان او را برای حدود پانزده بیست دقیقه شنید کدخدا به او گفت کاملاً حق با تو است شخص گفت برای فهم شما خیلی ممنون و بیرون رفت؛ و نفر بعدی آمد و داستان خود را تعریف کرد و کاملاً صحبت کرد و کدخدا گفت کاملاً حق با توست؛ پس از بیرون رفتن آن شخص، همسر کدخدا گفت داستان این شخص با آن یکی کاملاً متفاوت بود این داستانی را گفت که برعکس اولی بود و حالا چطور ممکن است که هر دو نفر آنها کاملاً درست بگویند کدخدا به همسر خود گفت کاملاً حق با توست!
مشورت بعضی‌ها اینطور است که همواره می‌گویند کاملاً حق با توست مسئله آنها راه حل نیست بلکه می‌خواهند رضایت شما را جلب کنند هرگز پیش کسی برای درددل نروید که وقتی از پیش آن شخص بیرون می‌آیید روح خشم در شما بیشتر شده باشد؛ هیچ وقت برای مشورت پیش کسی نروید که ضدیت شما را نسبت به دیگران چندین برابر می‌کند و ذهنیت شما را بر علیه شخص دیگر خراب می‌کند هیچ وقت با کسی مشورت نکنید که روح انتقام به شما می‌دهد، چنین شخصی یک شخص صالح نیست و فکر شما را مسموم می‌کند؛ با کسی صحبت کنید که صلح کننده است مهم نیست چه اتفاقی افتاده است بلکه شما را تشویق به صلح کند تشویق به دعا کند تشویق به بخشش کند تشویق به گذشت کند پیش چنین شخصی بروید.
پس قدم اول باید از طرف ما باشد در متی فصل ۵ آیه ۲۴ می‌گوید: "آشتی کردن و رفع حل اختلاف ارجحیت دارد بر پرستش". طبق این آیه بعضی از ما نباید اینجا باشیم بلکه باید در حضور شخصی باشیم که با ما اختلاف دارد تا آنرا حل کنیم. در این آیه دعا خوب است سرود خواندن عالیست تعلیم کتاب مقدس فوق‌العاده است، اما صلح و آشتی با کسی که اختلاف دارید می‌گوید واجب‌تر است؛ پس بخشیدن بر پرستش کردن ارجحیت دارد؛ خدا می‌گوید پرستش تو را و سرود تو را قبول نمی‌کنم دعای تو را نمی‌شنوم. خدا می‌گوید به اینجا آمده‌اید هدیه و نذر خود را بگذارید و اول بروید آشتی کنید و بعد بیایید. پس خیلی مهم است؛ می‌گوید دعا خوب است سرود خواندن عالیست تعلیم کتاب مقدس فوق‌العاده است، اما صلح و آشتی با کسی که اختلاف دارید واجب‌تر است.
زمان و مکان برای حل اختلاف خیلی مهم است؛ بهترین وقت برای بعضی از خانم‌ها زمانی است که همسر آنها می‌خواهد بخوابد تا همسرش سر خود را روی بالشت می‌گذارد می‌گوید راستی می‌خواستم راجب یک موضوع مهمی با تو حرف بزنم! اگر هم نخوابیده است آنجا زمان و مکان مناسبی برای حل اختلاف نیست باید جایی باشد که بهترین زمان برای هر دو نفر باشد؛ با روح دعا و با روح مثبت جلو برویم فراموش نکنید که می‌خواهیم اختلاف حل بشود نه اینکه می‌خواهیم انتقام بگیریم و حمله کنیم.
وقتی با یک شخصی که اختلاف دارید در یک جلسه ملاقات روبرو می‌شوید اولین کاری که معمولا همه انجام می‌دهند این است که می‌گویند من می‌دانم در آنجا با او چه کاری کنم او را می‌شورم و می‌زارم کف دستش! در حالیکه در اینجا اولین کاری که ما باید بکنیم اعتراف به خطای خودمان است حتی اگر شخص مقابل نود و نه درصد خطا کرده، ما اول باید بابت آن یک درصد خطایی که کرده‌ایم عذر خواهی کنیم و باید بگوییم مرا برای این کارم ببخش؛ با چنین کاری شما گویا آب سرد بر روی طرف مقابل می‌ریزید؛ اگر شما فقط یک درصد مقصر هستید به آن اعتراف کنید و عذر خواهی کنید؛ شما هرگز با مقصر قلمداد کردن طرف مقابل شروع نکنید هرگز با عصبانیت شروع نکنید با خشم شروع نکنید؛ در هر اختلافی معمولا می‌گویند هر دو طرف مقصر هستند یکی کمتر و یکی بیشتر.
عیسای مسیح کلام خدا در متی فصل ۷ از آیه ۳ تا ۵ می‌گوید: "چرا پر کاه را در چشم برادر خود می‌بینی اما چوب را در چشم خود نمی‌بینی"؛ برای اینکه ما خیلی راحت از اشتباهات خودمان گذشت می‌کنیم و خود را به اینصورت می‌بخشیم اما حاضر نیستیم از تقصیرات دیگران بگذریم؛ این ذات انسانی ماست که از تمام خطاهای انسانی خودمان چشم پوشی کنیم اشکالات خود را ندیده بگیریم و اشکالات دیگران را ده برابر بزرگ ببینیم. قدم بعدی در جلسه حل اختلاف چیست؟ پس اول ما پیش قدم می‌شویم، دوم به خطاهای خود اعتراف می‌کنیم، و قدم بعدی گوش دادن به طرف مقابل است.
ما به آن جلسه می‌رویم که حرف بزنیم ما می‌رویم تا بشوریم و بزاریم کنار، در حالی که باید گوش بدهیم؛ کلام خدا در یعقوب فصل ۱ آیه ۱۹ می‌گوید "بیشتر گوش دهید و کمتر سخن بگویید و زود خشمگین نشوید". بیشتر اختلافات ما و مشکلات ما در همین جاست که حل نمی‌شود از نشنیدن است؛ ما فقط می‌خواهیم بگوییم هیچوقت حاضر نیستیم درد طرف مقابل را بشنویم، می‌گوییم فقط به من گوش بده گوش کن چی می‌گویم! ولی جالب است خدا دو عدد گوش و فقط یک دهان داده است، شاید این بدین خاطر است که دو برابر بیشتر از حرف زدن گوش بدهیم؛ حالا خدا را شکر کنیم که یک گوش و دو دهان نداده است! فکر کنید دو دهان داشتید با یکی با یک نفر و با آن یکی با یک نفر دیگر حرف می‌زدید.
در رومیان فصل ۱۵ آیه ۲ می‌گوید: "باید رعایت حال کسانی را بکنیم که ممکن است کار ما را اشتباه تصور کنند. ما نباید فقط به فکر خشنودی خودمان باشیم، بلکه وظیفه داریم این زحمت را به خود بدهیم که شک‌ها و نگرانیهای دیگران را نیز در نظر بگیریم. ۲ پس بهتر است به فکر خشنودی دیگران هم باشیم و فقط به خود نیندیشیم." ما چون گوش نمی‌دهیم اختلافات ما بیشتر می‌شود چون فقط می‌خواهیم حرف بزنیم و وقتی گوش نمی‌دهیم مشکل ایجاد می‌شود. در جایی یک کشیش معلم که متعلق به یک کلیسای کاتولیک بود به مسئولین آموزش و پرورش کلیسا زنگ زد و از مدرسه مسیحی که در آن خدمت می‌کرد شکایت می‌کند و می‌گوید من نمی‌توانم با این مدیر مدرسه کنار بیایم و اختلاف ما حل نمی‌شود؛ مسئول آموزش و پرورش می‌پرسد که آیا با او صحبت کرده‌ای و کشیش می‌گوید بله ولی اختلاف حل نشده است. یک جلسه‌ای گذاشته می‌شود تا درباره این مضوع سه نفری صحبت کنند و از کشیش می‌خواهد که هر مشکلی با مدیر دارد بر روی کاغذ بنویسد و با مدیر مدرسه هم تماس می‌گیرد و می‌گوید فلان شخص از شما شکایت کرده و از شما می‌خواهیم که شما هم مشکل را بنویسید تا در یک جلسه با هم صحبت کنیم؛ هر دو نفر قبول کردند و مشکلات خود را بر روی کاغذ نوشتند و سپس در جلسه از کشیش می‌خواهند که مطالب خود را بخواند کشیش می‌خواند که من خیلی مایل هستم که به این مدرسه مسیحی بیایم و درس مذهبی به بچه‌ها بدهم و وقت بیشتری بگذارم و هر روز حداقل یک ساعت به هر کلاسی بروم و درس بدهم ولی احساس می‌کنم که مدیر مدرسه از حضور من در مدرسه خشنود نیست و به همین دلیل مرا قبول نمی‌کند؛ بعد نوبت مدیر می‌شود که مطالب مورد اختلاف خود را بخواند مدیر با تعجب می‌خواند که من بارها و بارها از آقای کشیش خواستم که به مدرسه بیاید و در هر کلاسی درس مذهبی داشته باشد و در طول هفت هر روز به اینجا بیاید ولی احساس کردم از من و از مدرسه من خوشش نمی‌آید؛ توجه کردید اینها در واقع چون به حرف هم گوش نمی‌دادند هیچ مشکلی با هم نداشتند هیچ اختلافی با هم نداشتند اما چون به حرف هم گوش نمی‌دادند متاسفانه فکر می‌کردند که اختلاف هست!
یکی از فن‌هایی که باید یاد بگیریم فن گوش دادن است و نه فقط صحبت کردن؛ نگاه نکنیم که فقط خود ما چه انتظاری داریم انتظار شخص مقابل را هم در نظر بگیریم؛ در فیلیپیان فصل ۲ آیه ۴ و ۵ می‌گوید: "۴ فقط به فکر خودتان نباشید، بلکه به کار و مسایل دیگران هم توجه نمایید. ۵ شما باید همان طرز فکری را در پیش گیرید که مسیح داشت." می‌گوید فقط به فکر خودتان نباشید؛ شاید بپرسید پس حق من چه می‌شود؟ در مزمور ۱۳۹ آیه ۳ می‌گوید: " تو کار کردن‌ و خوابیدن‌ مرا زیر نظر داری‌ و از همه‌ راهها و روشهای‌ من‌ با خبر هستی." حق شما با خداست، حق خود را از خدا بگیرید و نروید حق خود را از یک نفر دیگر بگیرید.
یک چیزی به شما بگویم و آن هم این است که هیچ کس در دنیا نمی‌تواند، قادر نبوده و نیست که تمام احتیاجات شما را بطور کامل برآورده کند، نه پدر و مادر و نه همسر و نه شوهر و نه بچه‌ها و نه دوستان شما؛ تنها کسی که می‌تواند تمام احتیاجات شما را بر آورده کند خدای قادر است برای اینکه محدود نیست. پس گوش دادن خیلی مهم بود و مورد دیگر برای حل اختلاف این است: حقیقت را با محبت و در کلمات سنجیده بگویید؛ بعضی‌ها می‌گویند من خیلی رک هستم ولی رک بودن بدون محبت مثل این است که یک چکش بردارید و بر سر یک نفر بزنید، اگر محبت در آن نباشد مفت گران است؛ کلام خدا در اول قرنتیان فصل ۱۳ می‌گوید هر کاری که بکنید که در آن محبت نباشد ارزش ندارد.
من خیلی رک هستم و من باید حرفم را بزنم گوش بده! مطمئن باشید که طرف مقابل به اینصورت گوش نمی‌دهد حتی اگر بر روی سینه او هم بنشینید و به او فشار هم بیاورید باز هم گوش نمی‌دهد چون می‌داند که در دل تو محبت نیست. پس رک بودن و گفتن حقیقت به دیگران خوب است به شرطی که همراه با محبت باشد. امثال فصل ۱۲ آیه ۱۸ می‌گوید: "۱۸ هستند کسانی‌ که‌ با حرفهای‌ نسنجیده‌ خود زخم‌ زبان‌ می‌زنند، ولی‌ سخنان‌ مرد دانا تسکین‌ دهنده‌ و شفابخش‌ است‌." با یک نفر صحبت می‌کنید و وقتی بر می‌گردید احساس آرامش می‌کنید و یک وقت هم با یکی صحبت می‌کنید و وقتی بر می‌گردید می‌گویید عجب حرفی زد و تمام اعصاب شما بهم می‌ریزد، پس کلام خیلی مهم است.
ببینیم در افسسیان فصل ۴ آیه ۲۹ چه می‌گوید: "۲۹ هیچگاه سخنان بد و زشت بر زبان نیاورید، بلکه گفتارتان نیکو و مفید باشد تا به شنوندگان خیر و برکت برساند." می‌گوید سخنان زشت و بد هرگز از زبان تو بیرون نیاید بلکه گفتار شما مفید و نیکو باشد تا به شنونده خود خیر و برکت بدهید. در هر اختلافی، مشکل را مورد حمله قرار بدهید نه شخص را؛ در بحث و گفتگو دنبال مشکل بگردید نه دنبال مقصر؛ چون هر کس خودش می‌داند چقدر مقصر است همه ما در هر دعوایی می‌دانیم که چقدر مقصر هستیم و چیزی که کمتر به آن توجه می‌شود همان مشکل است! یک چیزهایی است که به علت ناشیگری در گفتگوها باعث اختلاف بیشتر می‌شود یک چیزهایی که در گفتگوها نباید هرگز گفته شود بخصوص بین زن و شوهرها.
می دانید که سالهای سال است از زمانی که بمبهای اتمی و چیزهای دیگر را کشف کردند بین امریکا و شوروی جنگ سرد است؛ این دو کشور همدیگر را کاملا زیر نظر دارند و چون از همدیگر وحشت دارند صدها موشک درست کرده‌اند که یک عدد آن کافیست تا یک قاره را از بین ببرد تا موشکهای کشور دیگر را نشانه گرفته است که این موشک به کشور دیگر رفته و همه آنجا را نابود کند و آن طرف هم به همین صورت موشکهایی را نصب کرده‌اند تا به محض اینکه یک موشک شلیک شد موشک آنها هم شلیک شود و هر دو می‌دانند اگر دست به چنین کاری بزنند هر دو نابود خواهند شد؛ ولی علیرغم تمام آن ناراحتیها و مشکلاتی که بین امریکا و شوروی بوجود آمده است هرگز و حتی به فکر آنها هم خطور نکرده که از این موشکها استفاده کنند و فکر هم نمی‌کنم استفاده بکنند برای اینکه نابودی کل هر دو کشور در پیش است.
چرا این را گفتم چون یک حرفهایی هست که ما نباید به هم بزنیم، یک چیزهایی است که حتی در اختلافات هم نباید گفته شود؛ یک چیزهایی هست که درست مثل آن موشکها می‌ماند و هرگز نباید گفته شود چون باعث خرابی و نابودی می‌شود. مثلا بعضی اوقات خانمها در اختلافات و پس از اینکه زورشان نمی‌رسد می‌گویند من طلاقم را می‌خواهم، یک بار، دو بار، سه بار می‌گوید و بعد گوش مرد عادت می‌کند. یا شما در مورد زندگی یک نفر یک حرفی می‌زنید که زندگی یک نفر را نابود می‌کنید پس چطور می‌خواهید دوباره صلح کنید. یک چیزهایی هست که نباید گفته شود و اینها را باید نگه داشت. می‌گوید سعی کنید کلمات شما همیشه سنجیده باشد.
کولسیان فصل ۳ آیه ۸ می‌گوید: "اما اکنون وقت آن است که خشم و کینه و فحش و سخنان زشت را همچون جامه‌ای پوسیده از تن خود در آورید و دور بیندازید." سخنان بد که باعث نابودی طرف مقابل می‌شود یعنی کوچک کردن یک نفر، توهین کردن به یک نفر، فحاشی به یک نفر، نفرین کردن، اسم بد خطاب کردن، تحقیر کردن، مقصر دانستن، مایوس و نا امید کردن، اینها همه چیزهای زشت است؛ اینگونه چیزها و کلمات را هرگز استفاده نکنید.
در رومیان فصل ۱۴ آیه ۱۳ می‌گوید: "۱۳ پس بهتر است از یکدیگر ایراد نگیرید. درعوض بکوشید رفتارتان بگونه‌ای باشد که برادر مسیحی تان آن را گناه بحساب نیاورد، در غیراینصورت ممکن است ایمانش سست گردد." می‌گوید ایراد نگیرید چون راحت است دیدید بچه‌ها دائما غُر می‌زنند بچه دو ساله ایراد می‌گیرد غُر می‌زند می‌گوید این داغ است، غذا را جلوی او می‌گذارید می‌گوید داغ است آنرا فوت کن؛ آسانترین کار همان ایراد گرفتن است حتی یک بچه می‌تواند این کار را انجام دهد احتیاج به هنر ندارد. اما هنر وقتی است که یاد بگیریم از دیگران تعریف کنیم. در اختلاف به دنبال صلح باشید نه به دنبال راه حل، چون ممکن است شما با یک نفر هرگز به راه حلی نرسید و شما ممکن است با یک نفر هرگز همفکر نشوید به راه حلی نرسید پس دنبال راه حل نباشید دنبال صلح باشید. کلام خدا می‌گوید خوشا بحال صلح کنندگان زیرا ایشان فرزندان خدا خوانده خواهند شد به دنبال راه حل نروید به دنبال صلح بروید، صلح را نشانه کنید.
در این دنیا شما کسی را پیدا نمی‌کنید که با تمام کارهای شما موافق باشد هیچ کسی را پیدا نمی‌کنید؛ اگر بتوانیم در صلح باشیم گرچه اختلاف نظر داریم به این می‌گویند آدم حکیم به این می‌گویند حکمت؛ و با همه مشکلات و با همه اختلافاتی که ما با افرادی داریم که در زندگی ما هستند؛ خدا از ما می‌خواهد که ما صلح کننده باشیم؛ خدا می‌خواهد که ما بین خود و دیگران پُل بسازیم ولی خیلی‌ها دور خود دیوار می‌کشند، خدا نمی‌خواهد ما دیوار بکشیم بلکه می‌خواهد ما پُل بسازیم پُل درست کنیم و این دقیقا کاری بود که عیسای مسیح انجام داد آشتی با انسان، انسانی که بد بود کفرگو بود نا لایق بود خدا قدم اول را برداشت.
متی فصل ۵ آیه ۹ می‌گوید عیسی گفت خوشا بحال صلح کنندگان زیرا ایشان فرزندان خدا خوانده خواهند شد؛ نگفت خوشا بحال طرفداران صلح بلکه گفت صلح کنندگان. یک موضوع مهم این است که شما نمی‌توانید با دیگران صلح بکنید اگر با خدا در مصالحه نباشید و با خدا نمی‌توانید در مصالحه باشید اگر با خودتان در صلح نباشید؛ بعضی‌ها با خودشان مشکل دارند پس اولین کاری که باید بکنید این است که صلح خدا و آرامش خدا در شما قرار بگیرد بعد هم رابطه شما با او خوب خواهد شد و هم با دیگران؛ صلح با خدا باعث می‌شود که صلح و آرامش خدا در شما قرار بگیرد آنوقت می‌توانید با دیگران هم مصالحه کنید.
کلام خدا در اول تیموتائوس فصل ۲ آیه ۵ می‌گوید: "عیسی مسیح آمد و جان خود را فدای تمام بشریت کرد تا با این کار، خدا و انسان را با یکدیگر آشتی دهد". خدای ما خدای صلح است، شما چطور؟ خدای ما خدای صلح با دیگران است، شما چطور؟ برای حل اختلافات، شما پیشقدم باشید؛ دعا کنید تا صحبت شما در محبت خدا باشد. اول به خطایای خود اعتراف کنید، سعی کنید بیشتر شنونده باشید تا گوینده، برای صلح بروید و نه برای حل اختلاف، برای این نروید که کسی را محکوم کنید بلکه بروید تا خواهر و یا برادری را دریابید. این کلام خدا برای امروز ما بود.

منبع: رادیو صدای انجیل 

کتاب مقدّس

کتاب مقدّس داستان محبت خداوند نسبت به مردان و زنان، و خواست او برای فدیه ایشان از اسارت گناه و احیای ایشان در داشتن ارتباط با خودش است. این داستان با خود خداوند آغاز میشود. در ابتدا، خدا آسمانها و زمین‌ را آفرید (پیدایش ۱: ۱).
داستان کتاب مقدّس اولین و مهمترین داستان خداوند است. کتاب مقدّس به ما تعلیم میدهد که قبل از هر چیز دیگری خداوند وجود داشته است. وقتی او جهان را آفرید، او آنرا از هیچی آفرید. از اینرو او از هر آن چیزی که آفریده است جدا میباشد؛ او ماورای طبیعت است. خداوند و طبیعت نمیتوانند با هم ترکیب شوند؛ پرستش هر چیزی در طبیعت یا هر اشیایی که خلق شده باشد بت پرستی محسوب میشود.
انسان در راس خلقت خداوند قرار دارد. بویژه اینکه خداوند مردان و زنان را بصورت خود آفرید (پیدایش ۱: ۲۷)؛ او آنها را آفرید تا به شباهت او باشند، تا با او ارتباط داشته باشند، تا آنها را دوست داشته باشد و در واکنش به این محبت، آنها نیز او را دوست داشته باشند.
خداوند همچنین مردان و زنان را مخلوقاتی آزاد و مستقل آفرید؛ این شامل این میشود که او آنها را با قابلیت گناه کردن و حتی طغیان بر علیه خالق خود یعنی طغیان بر علیه خود خدا آفرید. چرا خداوند باید چنین کاری میکرد؟ چرا او فقط انسان را طوری برنامه ریزی نکرد که همواره پاک و بی گناه باقی بماند؟
یک دلیل قابل عنوان وجود دارد. خداوند به راحتی میتوانست مردان و زنان را به شباهت آدم آهنی و برنامه ریزی شده و بدون هر گونه استقلال و آزادی خلق کند. اما آیا او از ارتباط با یک چنین موجوداتی واقعاً لذت میبرد؟ آیا او از پرستش و خدمت ایشان خشنود میشد؟ بسیار بعید به نظر میرسد. خداوند در سراسر کتاب مقدّس مردان و زنان را فراخوانده تا طالب او باشند و وی را با تمامی قلب خود محبت نمایند؛ فقط مخلوقات آزاد میتوانند اینچنین عمل کنند. آفرینش یک موجود مستقل حقیقی، کار بسیار عظیمتری نسبت به آفرینش یک آدم آهنی است.
کتاب مقدّس به ما عواقب انتخاب خداوند را بازگو میکند: اولین مرد و زن در گناه سقوط کردند (پیدایش ۳: ۱-۶). آنها رابطه صمیمی خود را با خداوند از دست دادند و از حضور او رانده شدند. نسلهای آتی ایشان نیز از کارهای آنها پیروی کرده و بشر گناهکار گردیدند و از برکات و ارتباط با خدای قدّوس محروم شدند.
این وضعیت قلب خداوند را محزون ساخت. زیرا خداوند قدّوس و عادل است، او نمیتواند گناه انسان را نادیده بگیرد. از اینرو خداوند تصمیم گرفت تا گناه بشر را فدیه دهد، تا راهی را به بشر برای فرار از تاثیرات گناه و برای زندگی پارسایانه در حضور خداوند نشان دهد.
عهد قدیم و جدید بازگو کننده داستان فدیه خداوند برای انسان سقوط کرده است. او ما را فدیه داد زیرا ما را دوست داشت. او ما را همانند پدری دوست دارد که فرزندش را دوست دارد، همانند شوهری که همسرش را دوست دارد. خداوند آنقدر ما را دوست دارد که سرانجام به منظور آزاد ساختن ما از قدرت گناه و شیطان، پسر خودش را به دنیا فرستاد تا مجازات گناهان ما را بر خودش بگیرد. کسی‌ محبت بزرگتر از این‌ ندارد که‌ جان‌ خود را بجهت‌ دوستان‌ خود بدهد (یوحنا ۱۵: ۱۳).
خداوند برای به انجام رساندن نقشه فدیه خود، خواست خود را به هیچ کسی تحمیل نکرد. در عوض، او تصمیم گرفت تا از طریق افرادی عمل کند که کامل نیستند، و طالب زندگی عادلانه هستند، و توکل خود را بر او قرار دادهاند. خداوند نوح و خانواده او را برگزید تا یک کشتی بسازند، از اینرو که کل نژاد بشر در سیل نابود نشود. خداوند ابراهیم و نسلهای آتی او یعنی اسرائیلیها را برگزید تا قوم جدیدی را شکل دهد که مشخصه آن عدالت و پارسایی باشد. خداوند موسی را برگزید تا آنها را هدایت کند، و از طریق موسی به آنها شریعت خود را داد تا آنها را قادر به اجتناب از گناه بسازد و بدین وسیله از برکاتی بهره ببرند که او مشتاق دادن آن به ایشان بود. او عهدی با ایشان برقرار ساخت، و موافقت کرد که خدای ایشان باشد و آنها را قوم خود بسازد البته تا زمانی که از فرامین او اطاعت کنند. این ”عهد قدیم“ بود (خروج ۱۹: ۳-۸).
قوم خدا در اغلب موارد از فرامین خداوند سرپیچی میکردند؛ آنها حقیقتا توکل خود را بر او قرار نداده بودند؛ او به آنها وعده برکاتی عظیم داده بود فقط اگر آنها از او اطاعت کنند، اما آنها در عوض تصمیم گرفتند که به راه خودشان بروند. و بخاطر سرکشی آنها، گناه آنها، بت پرستی آنها، کل ایشان در تحت داوری خداوند قرار گرفتند. گرچه تعداد کمی از اسرائیلیها، صرفا ”بقیتی“ اندک از ایشان به خداوند توکل کردند؛ و در سراسر تاریخ اسرائیل باستان، خداوند از این بقیه اندک حفاظت و حمایت کرد.
از ابتدا تعلق خاطر خداوند بسیار بیشتر و فراتر از صرفا به اسرائیل بود؛ او ابراهیم را برگزید تا از او جمیع‌ قبایل‌ جهان‌ بركت‌ بیابند (پیدایش ۱۲: ۱-۳). خداوند صرفا از این ”بقیه“ اندک فقط بخاطر خود آنها حفاظت نکرد؛ بلکه بیشتر از آن، او برنامه ریزی کرده بود تا از طریق این ”بقیه“ اندک، عدالت و برکت را برای تمامی مردم دنیا به ارمغان بیاورد.
از طریق همین ”بقیه“ اسرائیل بود که خداوند تصمیم گرفت تا پسر خود عیسی مسیح را به دنیا بفرستد (متی ۱: ۱-۱۷). این بواسطه عیسی مسیح بود که خداوند تصمیم به برقرار ساختن یک ”عهد جدید“ گرفت تا جایگزین عهد قدیم شود. این عهد جدید در تضاد یا تناقض با عهد قدیم نبود، بلکه چیزهایی جدیدی را اضافه کرد که عهد قدیم را کهنه ساخت (عبرانیان ۸: ۱۳). این چیزی جدید، فرستادن روحالقدس برای احیای مردم بود تا بدین وسیله ایشان را قادر به زندگی بر اساس خواست خداوند کند. آمدن روحالقدس بواسطه مرگ و رستاخیز مسیح ممکن گردید. از طریق مرگ مسیح، گناه ایمانداران برداشته شد، و از طریق رستاخیز او، ایمانداران قدرت روح را برای اطاعت از شریعت خداوند دریافت کردند. شریعت خداوند حالا بر قلبهای ایشان ”نوشته“ شده بود (ارمیا ۳۱: ۳۳). قوم خداوند حالا بخشیده و پاک شده بودند؛ و در نتیجه، ارتباط دوستی آنها با خداوند احیا شده بود.
یک نفر شاید بپرسد: چرا خداوند اجازه میدهد مابین برقراری عهد قدیم با عهد جدید حدود چهارده قرن بگذرد؟ وقتی عهد قدیم به نظر رسید که ”کار“ نمیکند؛ پس چرا اینقدر تاخیر؟
دو دلیل عملی میتواند عنوان شود. اول، تاریخ دراز مدت اسرائیل بوضوح قدرت گناه را نشان میدهد، و مجازات مکرر خداوند نسبت به قوم سرکش خود، به تمامی نژاد بشر نشان میدهد که خداوند با گناه سازش و مدارا نمیکند.
دوم، بدون چهارده قرن تاریخ اسرائیل ، توضیح این امر بسیار دشوار بود که چرا مسیح باید بمیرد و حتی اینکه چرا عهد جدید ضرورت داشته است. مسیحیان اولیه با در دست داشتن عهد قدیم با وضوح بیشتری قادر به ارائه انجیل بودند و میتوانستند بسیار موثرتر مردم را ترغیب کنند که تنها راه فرار از غضب خداوند و کسب حیات ابدی زمانی میسر است که ایمان خود را بر مسیح قرار داده و او را به عنوان خداوند و نجات دهنده خود قبول کنند. اگر این امر در مورد کلیسای اولیه صادق بود، پس برای امروز ما نیز به همان میزان صادق است.
خواست مهم خداوند این است که تا آنجایی که ممکن است مردم بیشتری با ایمان بسوی او آمده و در ارتباط دوستی با او قرار بگیرند؛ در ابتدا این والاترین هدف او برای خلقت نوع بشر بود. او با بردباری منتظر زمان درست برای فرستادن مسیح شد، حالا افراد بسیار بیشتری بخت آمدن به ملکوت خداوند را دارند. و خداوند با استفاده از درسها و تعالیم تاریخ عهد قدیم کمک میکند تا این امر هر چه بیشتر امکان پذیر گردد.
ضرورت دارد که یک چیز نهایی دیگر درباره داستان کتاب مقدّس گفته شود: این داستان هنوز به پایان نرسیده است. قبل از فرا رسیدن پایان، چیزهایی باید اتفاق بیفتد: و به‌ این‌ بشارت ملکوت‌ در تمام‌ عالم‌ موعظه‌ خواهد شد تا بر جمیع‌ امت‌ها شهادتی‌ شود؛ آنگاه‌ انتها خواهد رسید (متی ۲۴: ۱۴). و ”آغاز پایان“ زمانی فرا خواهد رسید که مسیح دوباره به این دنیا باز گردد. نگاه هر دو عهد قدیم و جدید به جلوتر و به آن روز دوخته شده است. وقتی مسیح دوباره بیاید، افراد بسیار بیشتر دیگری به ملکوت خداوند وارد خواهند شد و این شامل مردم اسرائیل که توبه کردهاند نیز میشود. و در نزدیکی پایان دنیا، داوری نهایی بوقوع خواهد پیوست (مکاشفه ۲۰: ۱۱-۱۵)، و آنانی که ایمان خود را بر خدا و بر پسر او قرار دادهاند طلایه دار آسمانی جدید و زمینی جدید خواهند شد (مکاشفه ۲۱: ۱-۱۴). عیسی گفت: ”به‌ خدا ایمان‌آورید به‌ من‌ نیز ایمان‌ آورید. در خانه‌ پدر من‌ منزل‌ بسیار است‌ . . . می‌روم‌ تا برای‌ شما مکانی‌ حاضر کنم‌“ (یوحنا ۱۴: ۱-۲).
چطور مردم میتوانند چنین وعدهها و چنین نبوتهایی را باور کنند؟ اول با ایمان بر خود عیسی مسیح؛ زیرا وقتی مسیح وارد زندگی شخص شود، شخص دیگر بیش از این به حقیقت کلام عیسی شک نخواهد کرد.
اما علاوه بر آن، ما میتوانیم این نبوتها را با مطالعه داستان کتاب مقدّس باور کنیم. از قبل تعدادی از نبوتهای عهد قدیم در تاریخ به تحقق رسیده و این تحقق اغلب با دقت حیرت انگیزی نیز همراه بوده است. اگر یک چنین تعداد زیادی از نبوتها از قبل به حقیقت پیوسته است، پس ما میتوانیم اطمینان داشته باشیم که نبوتهای هنوز به تحقق نرسیده، روزی به حقیقت خواهد پیوست. بله، در واقع روز خداوند فرا خواهد رسید (یوئیل ۱: ۱۵؛ ۲: ۲۸-۳۲؛ مرقس ۱۳: ۲۶-۲۷). اما هیچ کس از روز و یا از ساعت آن اطلاعی ندارد (مرقس ۱۳: ۳۲-۳۳). در ضمن، ما باید بیدار باشیم و همچنان که به جلوتر و به آمدن روز خداوند نگاه میکنیم باید در هر سیرت مقدّس و دیندار باشیم (مرقس ۱۳: ۳۵-۳۷؛ دوم پطرس ۳: ۱۱-۱۴).
عیسی گفت: ”به‌ زودی می‌آیم‌!“ آمین‌. بیا، ای خداوند عیسی ‌ (مکاشفه ۲۲: ۲۰).
اگر مسیح امروز بیاید، ما را مشغول به چه کاری خواهد دید؟