مناقشههای قومی و مذهبی میان دو جنگ بزرگ و همچنین پیامدهای فاجعهبار جنگ جهانی دوم، موضوع آوارگی و پناهجویی را بدل به یکی از مشکلات و موضوعات مرکزی جامعه بینالمللی ساخت.سازمان ملل متحد به عنوان جایگزین "جامعه ملل" ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵ در منشور خود تاکید میکند: «احترام به حقوقبشر و آزادیهای پایهای برای همه انسانها، صرف نظر از تمایزات نژادی، جنسی، زبانی یا مذهبی باید رعایت و تحکیم شود.»
امروزه نقض حقوقبشر یکی از دلایل اصلی برای پناهجویی انسانها در سرزمینهای بیگانه است. حق پناهندگی در بند چهاردهم بیانیه عمومی حقوقبشر بدین گونه ثبت شده است: «در برابر شکنجه، تعقیب و آزار هر شخصی حق درخواست پناهندگی و برخورداری از پناهندگی در کشورهای دیگر را دارد.» (برگرفته از ترجمه محمدجعفر پوینده از بیانیه جهانی حقوقبشر)
سازمان عفو بینالملل در آخرین گزارش سالانه خود موضوع آوارگی و پناهندگی را یکی از چالشهای مهم دوران کنونی ذکر کرده و با برشمردن نمونههای متعددی، از جامعه بینالمللی خواستار رسیدگی به این معضل و مبارزه با ریشههای آن شده است.
پناهندگی، از نوعدوستی تا حقی پایهای
در بسیاری از زبانهای اروپایی هنوز مفهوم Asyl که مشتقی از واژه یونانی Asylon است بکار برده میشود. این واژه به معنای "سرپناه"، "امنیت" و "آسیبناپذیری" بوده است که تا کنون بار معنایی خود را حفظ کرده است.
اما آنچه دگردیسی مفهوم "پناهندگی" را موجب شده، بیشک با رویکرد متفاوت انسان با خود، جهان و جامعه در پیوند است. اگر در زمانهای گذشته پناهجویی تنها با تکیه به آموزههای اخلاقی، سنت مهماننوازی یا تعالیم دینی و غیره توضیح داده میشد، در روند تغییر جایگاه انسان در جهان و جامعه (آموزه اومانیسم و انسانمحوری) بدل به یک حق شده است.
اما مبانی نظری حق پناهندگی چیست؟ بیان اینکه این حق در منشورها و پیمانهای بینالمللی ذکر شده، تنها اشارهای به مرجعیت حقوقی آن دارد و بیانگر استدلات ناظر بر آن نیست.
برخی از فیلسوفان مبانی حقوقبشر و حق پناهندگی را در حقوق طبیعی جستجو میکنند. حقوق طبیعی در این چارچوب به معنای حقوقی است که برخاسته از "قرارداد" نباشد. به زبان دیگر این حقوق "از طبیعت انسان به صرف انسان بودنش" ناشی شده است. حقوق طبیعی نمیتوانند از افراد پس گرفته شوند و تا زمانیکه تبیین انسان بودن بر آنان دلالت دارد، معتبر است.
البته منبع حقوق طبیعی میتواند خدا، خرد انسانی، ضرورتهای علمی و طبیعت باشد. توضیح هر کدام از این منابع بحث جداگانه و مفصلی را میطلبد. اما آنچه در این میان مهم است، غیرسلبی بودن این حقوق هستند. یعنی در بحث کنونی ما اگر منشاء حق پناهندگی، از حقوق طبیعی در نظر گرفته شود، این حق برای همه انسانها معتبر بوده و هیچ مرجعی قادر به لغو یا بازپسگیری آن نیست.
در مقابل برخی نظریهپردازان، حق پناهندگی و دیگر حقوقپایهای انسانها را ناشی از قراردادهای انسانی دانسته و به معنای تخصصی، آنها را حقوق موضوعی میخوانند. حقوق موضوعی یا "حقوق ایجابی" ابدی و ازلی نبوده و با تغییر شرایط، میتوانند از افراد سلب یا دوباره به آنان اعطا شوند. مرجع تصمیمگیری در اینباره نهادهای ملی یا بینالمللی حقوقی هستند. در این معنا حق پناهندگی میتواند با تغییر شرایط، از افراد سلب شود. در این چارچوب استدلالی تمامی موارد حقوقبشر ویژگی سلبی داشته و حتی همگانی و عمومی بودن آن نیز زیر سوال است.
هر دو مبانی استدلالی (حقوق طبیعی و حقوق ایجابی) دارای ضعفها و تواناییهای مخصوص به خود هستند. استفاده از حقوق طبیعی در تبیین حقوقبشر و حقوقبینالملل، پایهایترین منبع برهانآوری حقوقی محسوب میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر