یکشنبه، آذر ۰۱، ۱۳۹۴

جشن شوم فارغ‌التحصیلی

پای دردِ دل پدر و مادر هومن نشسته بودم. آنها خودشان را برای سرنوشت تلخ پسرشان مقصر می‌دانستند. ماجرا را این‌گونه برایم بازگو کردند:
جشن فارغ‌التحصیلی هومن بود. خونه پر بود از بر و بچه‌های جوون. جای سوزن انداختن هم نبود. ما بنا به خواست هومن، اون شب خونه رو ترک کردیم تا جوونها هر طور که دوست دارن، خوش باشن. هرچی نباشه، هومن اون سال دیپلمش رو گرفته بود، اون هم استثنائاً بدون تجدیدی!
جوونها با دوست‌دختر یا دوست‌پسرشون اومده بودن. صدای موزیک و خنده و شوخی از هر طرف بلند بود. اما نگو مهمونها با خودشون نه فقط سیگار و مشروب، بلکه قرص‌های روان‌گردان هم آورده بودن. هومن بعداً به ما گفت که تو این‌جور مهمونی‌ها، مصرف این قبیل قرص‌ها دیگه رسمه.
اون شب، بچه‌ها در اثر نوشیدن مشروب و قرص‌های "اِکس"، اکثراً کنترلشون رو از دست داده بودن. یکی از دخترها فکر می‌کرد لبۀ پرتگاهه و الآنه که بیفته، و با داد و فریاد کمک می‌خواست. در این میون، چند تا از پسرها سرِ دوست‌دخترشونبا هم گلاویز شدن. همه اونقدر تو حال خودشون بودن که کسی نمی‌رفت اونها رو از هم جدا کنه. اما کار اونقدر بالا گرفت که یکی از پسرها رفت توی آشپزخونه و کارد برداشت. بقیه که اینو دیدن، هر کدوم چیزی پیدا کردن که از خودشون دفاع کنن.
هومن اونقدر گیج و منگ بود که نمی‌فهمید چه اتفاقی داره می‌افته. فقط می‌دید خون همه‌جا رو گرفته و یکی از پسرها افتاده روی زمین. هومن خودش رو کشون‌کشون رسوند به اون. نمی‌تونست تشخیص بده سعیده یا فرهاد. وقتی به دور و برش نگاه کرد، دید هیچ‌کس تو خونه نیست. همه رفته بودن. او به یاد نمی‌آورد چقدر گذشت که مأمورها رسیدن، چون تحت تأثیر قرص‌ها، هنوز گیج و منگ بود. اصلاً هم نمی‌دونست تو اون حالت چی گفته و چی جواب داده. هومن بازداشت شد!
متأسفانه، همون دوستهایی که هومن براشون مهمونی داده بود تا با هم خوش بگذرونن، علیه او شهادت دروغ دادن و اون به جرم قتل غیرعمد محکوم شد. اعتراض‌های اون و تلاشهای ما هم فایده‌ای نداشت. خودش در اون حالت گیجی اعتراف به قتل کرده بود و دوستاش هم برای اینکه به دام نیفتن، گناه را به گردن اون انداخته بودن. حالا، هومن باید روزها و ماهها و سالهای جوونیش رو پشت میله‌های زندان بگذرونه، روزها و سالهایی که دیگه برنمی‌گردن!
وقتی ماجرای وحشتناک این جشن شوم را شنیدم، لرزه بر اندامم افتاد. به یاد گفتۀ پولس رسول افتادم که می‌فرماید: "مست شراب مشوید، که شما را به هرزگی می‌کشاند؛ بلکه از روح پر شوید." (رساله به افسسیان ۵: ‏۱۸). در روزگاری که پولس این نکته را می‌نوشت، گویا مواد مخدر شناخته‌شده نبود. تنها چیزی که در آن زمان، عقل سلیم را از انسان می‌ربود، مشروبات الکلی بود. پولسِ رسول در این آیه می‌فرماید که مستی سبب می‌شود انسان به هرزگی کشیده شود و کنترل ذهن خود را از دست بدهد. اما امروزه، موادی در دسترس جوانان هست که تاثيرشان بسيار از مشروبات الکلی مخربتر میباشد.
سؤالی که در ذهنم نقش بست، این بود که چرا اساساً انسان به سمت این نوع مواد کشیده می‌شود، چه مشروب باشد و چه مواد روان‌گردان. آیا برای آن نیست که لحظاتی از خود بی‌خود شود و به لذت برسد؟ کیست آن آدمی که نداند چنین موادی برای عقل انسان خطرناک است؟ همه می‌دانند. اما با این حال، به‌سوی آنها می‌روند، آن هم تنها برای چند لحظه خوشی و لذت! جوانان با این عمل خود، خطرات زیادی را به جان می‌خرند. نمونۀ آن، هومن است و جشن شوم فارغ‌التحصیلی او. یک جوان برای هیچ و پوچ جان خود را از دست داد، عده‌ای بار عذاب وجدان قتل را برای همیشه با خود حمل می‌کنند، و هومن، بدون اینکه دخالتی در این قتل داشته باشد، باید تمام سالهای ارزشمند جوانی خود را در زندان سپری کند، همۀ اینها برای چند لحظه خوشی و لذت! این ماجرا باید برای همگان، خصوصاً جوانان، درس عبرتی باشد.
پولس رسول به مسیحیان شهر روم چنین اندرز می‌دهد: "پس اوقات خود را در بزمها و میگساری و هرزگی و عیاشی . . . سپری نکنیم، بلکه عیسی مسیحِ خداوند را در بر کنید و در پی ارضای امیال نفس خود مباشید." (رساله به رومیان ۱۳: ۱۳-‏۱۴). بله دوستان عزیز، برای ما مسیحیان، شرکت در بزمها و مجالس عیش و نوش ممنوع است. به‌جای آن، ما سفارش شده‌ایم به این که مسیح را "در بر کنیم"، یعنی او را بپوشیم. امروزه، بسياری در سراسر جهان، لذتِ روحانی‌ای را که از "پوشیدن" مسیح به دست می‌آید، چشیده‌اند. چرا شما نچشید؟ وقتی یک بار این لذت را چشیدید، دیگر حاضر نخواهید شد این خوشی روحانی را با خوشی­های زودگذر و بسیار خطرناک معاوضه کنید. این خوشی­های ناپایدار، نه­تنها از نظر خدا گناه است، بلکه حاوی خطرات بسیار نیز هست. چه­قدر شنیده‌ایم که افراد به‌هنگام مستی دست به قتل و خطاهای دیگر زده‌اند! اگر خدا این نوع مجالس عیش و عشرت را گناه می‌داند، به‌خاطر خطراتی است که برای انسان دربر دارند. خدا خیریت ما را می‌خواهد.
متأسفانه، یکی از علل کشیده شدن جوانان به‌سمت این نوع مواد، تقلید از همسالان است. شخص نمی‌خواهد از سایر جوانان عقب بماند. در واقع، می‌کوشد از مُد روز پیروی کند. اما واقعیت این است که انسان باید برای خود شخصیت قائل باشد، شخصیتی مستقل، نه پیروِ دیگران. پطرس رسول در این باره می‌فرماید: "چرا که در گذشته به‌قدر کافی عمر خویش را در به‌عمل آوردن آنچه اقوام خدانشناس دوست می‌دارند، صرف کرده و روزگار به هرزگی و شهوت‌رانی و میخوارگی و عیش و نوش و بت‌پرستیِ نفرت‌انگیز گذرانده‌اید. از همین رو، اکنون که در این بی‌بندوباری‌های مفرط با ایشان شریک نمی‌شوید، حیرانند و دشنامتان می‌دهند." (رسالۀ اول پطرس ۴: ‏۳-‏۴). در این آیات، به‌روشنی مشاهده می‌کنیم که خدا از مجالس عیش و عشرت نفرت دارد و مؤمنین به مسیح را فرامی‌خواند تا از این قبیل محافل دوری کنند، حتی اگر به بهای حیرت همسالان و دشنام شنیدن از آنان تمام شود. جوانان باید برای خود شخصیت قائل باشند و نه فقط در امور نفسانی پیروِ دیگران نباشند، بلکه برای آنان الگویی از رفتار نیک بوده، ایشان را به راه رستگاری هدایت کنند. جوانان مسیحی باید رهبر باشند، نه تقلیدکننده.
به همین جهت بود که خدا پسر خود، عیسی مسیح را به زمین فرستاد تا انسان را از گناه و اسارت آن آزاد سازد. مسیح جان خود را بر روی صلیب فدا کرد تا تاوان گناهان بشر را بپردازد. اما خدا او را در روز سوم پس از مرگش زنده ساخت تا بر قلب انسان سلطنت کند. اگر شما نیز امروز خود را اسیر امیال ناپاک خود می‌بینید، اگر در خود این نياز را می‌بینید که از بی‌بندوباری‌های سایر جوانان آزاد گرديد، زندگی خود را به این عیسای زنده بسپارید تا او سلطان قلب شما گردد. در این صورت، او به شما قدرت خواهد بخشید تا تقلیدکننده نباشید، بلکه شخصیتی مستقل و آراسته داشته باشید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر