یکشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۹۴

زندگی تسليم شده به خداوند

سلام دوستان عزیز. یک خواهر مسیحی اینچنین می‌نویسد: "یکشنبۀ گذشته، وقتی داشتم در کلیسا سرود پرستشی‌ می‌خواندم، فکر می‌کردم که چقدر راحت است که من سرود پرستشی‌ را با بی‌فکری و بدون تعمق بر مفهومِ کلامش بخوانم!
منظورم این است که سرود را فقط بخوانم بدون اینکه به کلمات آن عمیقاً بیندیشم و حقیقتاً بر طبق مفهوم آن زندگی کنم! این سرود پرستشی یکی از سرودهایی است که خیلی از ایمانداران مسیحی با آن آشنا هستند و در جماعتهای مسیحی آن را می‌خوانند. قسمتی از کلامش این است:
هر چه دارم، از ته دل تقدیم عیسی کنم.
پیوسته در حضور او مطیعانه پیش روم.
تقدیمت کنم، تسلیمت کنم،
همه‌‌چیز را ای خداوند، تقدیمت کنم.
من در روزهایی که در جلسۀ عبادتی در حال سرود خواندن و پرستش هستیم، چقدر زود می‌خواهم همه‌چیز را تقدیم خداوند کنم. اما چقدر زود، روز بعدش می‌خواهم هر چه را که تقدیمش کردم، از او پس بگیرم! اگر می‌خواستم این سرود را طبق بازتاب و انعکاسش در زندگی‌ام در طول هفته بازنویسی کنم، تبدیل به چنین چیزی می‌شد:
بعضی چیزها را، آنهم نه از تهِ دل، تقدیم عیسی کنم.
بعضی وقتها در حضورش مطیعانه پیش روم.
جزئی را تقدیمت کنم، جزئی را تسلیمت کنم.
بعضی چیزها را ای خداوند، تقدیمت کنم.
هر وقت که همه‌چیز در زندگی من در جهت خوبی پیش می‌رود، چقدر راحت و سریع خودم را تقدیم خداوند می‌کنم. اما وقتی که مسیر زندگی در جهتی که بابِ میلم نیست، پیش می‌رود، چقدر سخت است که خود را "تقدیم خداوند کنم!" این خواهر مسیحی ادامه داده، اینطور می‌نویسد: "من دوست عزیزی داشتم که چند سال پیش سرطان گرفت و درگذشت. خیلی وقتها به او فکر می‌کنم. او سی و چند سال بیشتر نداشت. دو بچۀ عزیز و نازنین داشت و همسری که او را خیلی دوست می‌داشت. من دوست مریضم را زیر نظر داشتم و شاهد بودم و می‌دیدم که او چطور هر روز با سرطان دست و پنجه نرم می‌کند. همینطور می‌دیدم که چگونه هر روز که می‌گذشت، دوستم در ایمانِ به مسیح قویتر و قویتر می‌شد.
درست چند ماه قبل از اینکه عمرش به پایان برسد و نزد خداوند برود، در دفتر خاطراتش اینطور نوشته بود: "من هر روز در جستجوی حضور خداوند هستم، در هر کـُنج و در هر گوشۀ جادۀ زندگی‌ام که باشم. چه در زمانی که روشناییِ نور آفتاب را ببینم و یا اینکه در سایه و تاریکی شب باشم، پیوسته مشتاق ملاقات با خداوند هستم. من در هر شرایطی، بازُوانِ پر از محبت و فیضش را که مرا در آغوش گرفته، خیلی خوب احساس می‌کنم. اگر به من حقِ انتخاب داده می‌شد که این زندگی را که الآن دارم، انتخاب کنم یا رد کنم، همین زندگی را انتخاب می‌کردم، چونکه می‌دانم هیچ‌وقت نمی‌توانستم اینطور که الآن خداوند را می‌بینم، ببینم و با او باشم."
آن دوست عزیز من، سرود "تقدیمت کنم، تسلیمت کنم" را فقط نمی‌خواند، بلکه بر طبق مفهومش زندگی می‌کرد. او می‌دانست مفهوم این سرود این است که مسیح را بدون هیچ قید و شرطی دنبال کند و پیرُو او باشد. او با چشمان کاملاً باز آماده بود تا در هر شرایطی خودش را تسلیم خداوند کند. او واقعاً از عمق وجودش ایمان داشت و معتقد بود که خدا نیکوست و او را دوست دارد. برایش مهم نبود که در چه موقعیت و وضعیتی به‌سر ببرد و امور زندگی‌اش چگونه به نظر بیاید. او نیکویی خدا را چشیده بود. آن دوست عزیز من طوری خدا را دوست داشت و می‌شناخت که من فقط می‌توانم در ذهنم تجسم کنم.
در پایان، این خواهر مسیحی ادامه داده، می‌نویسد: "چند سال پیش، وقتی داشتم کلام خدا را از کتاب‌مقدس، کتاب حبقوق، فصل سوم، آیات هفده تا نوزده می‌خواندم، زندگی ایمانی دوستم را به‌یاد آوردم! می‌فرماید: هر چند درخت انجیر شکوفه ندهد و درخت انگور میوه نیاورد، هر چند محصول زیتون از بین برود و زمینها بایر بمانند، هر چند گله‌ها در صحرا بمیرند و آغلها از حیوانات خالی شوند، اما من شاد و خوشحال خواهم بود، زیرا خداوند نجات‌ دهندۀ من است. او به من قوت می‌دهد تا مانند آهو بدوم و از صخره‌های بلند، بالا بروم."
خواهر عزیزی که داری صدای مرا می‌شنوی، مهم نیست که در زندگی چه چیزی از ما گرفته می‌شود. شاید آن چیز، سلامتی ما و عزیزانمان باشد، شاید اموالمان باشد و شاید آزادی و حق انتخاب و آزادیِ بیان ما باشد که از ما گرفته می‌شود. مهم نیست که چقدر در طول این زندگی در سختی و تجارب دشوار و در جفاها قرار می‌گیریم. مهم این است که همینطور که کلام خدا در حبقوق، فصل سوم، آیات ۱۷ و ۱۹ ذکر می‌کند، ایمان داشته باشیم که خداوند قوت ما و رهایی‌دهندۀ ما است و اوست که قادر است ما را پیروزمندانه پیش ببرد.
پس، در خداوند شاد باشیم، چون او قادر است در هر لحظه که اراده کند، به ما قوت و نیرو ببخشد تا ما بتوانیم مانند آهوی تیزرو بدویم و در شرایط سخت و دشوار پیشروی کنیم و حتی پیروزمندانه از صخره‌های بلند بالا برویم. عزیزان، بیایید همیشه به‌یاد داشته باشیم که وقتی احساس سردرگمی می‌کنیم، وقتی مشکلات ما را محاصره می‌کنند و تحمل شرایط و تجارب سخت و چالش‌ها را خارج از توان خود می‌بینیم، به ‌خاطر بیاوریم که قدرت و قوت فقط و فقط از طرف خدا می‌آید. پس، چشمان فکر و دل خود را از مشکلات برداریم و به خداوند، عیسی مسیح، چشم بدوزیم. به کلام خدا تکیه کنیم. خدا را شکر که خدای پرمحبت و پرفیض و تسلی‌بخش که قدوس و عادل است، در شرایط سخت به پیروانش پایهای استوار می‌بخشد. ایمانداران واقعی مسیحی در شرایط سخت و دشوار و خطرناک، با قوت خداوند می‌توانند مانند آهو بِدوَند و از صخره‌های بلند بالا بروند. بیاید با هم دعا کنیم:
ای پدر آسمانی، که در خداوند و منجی‌ام، عیسی مسیح، تو را شناختم و با تو رابطۀ شخصی دارم، می‌دانم که می‌توانم با تمامِ قلبم به تو اعتماد کنم، چونکه تو عظیم‌تر و پرقدرت‌تر از هر کس و هر چیزی هستی که در این دنیا وجود دارد. آغوش تو پر از عشق و محبت و تسلی‌بخش و بی‌همتاست. خواهش می‌کنم کمکم کن که از کلامت، کتاب‌مقدس و حضورت خود را پنهان نکنم. تو همه‌ چیز را می‌دانی و می‌بینی. تو تنها نجات‌دهندۀ واقعی من هستی. تو تنها امید من هستی. تو بهترین و والاترین هدیه‌ای هستی که من لایقش نبودم دریافت کنم. ممنونم که مرا حتی قبل از اینکه کاری برایت بکنم، دوست داشتی و قبول کردی و مرا همینطور که هستم، دوست داری. کمکم کن که نگران هیچ چیز نباشم و در همه‌حال به تو اعتماد کنم و در تو استراحت بیابم. در نام عیسی مسیح، خداوند و منجی آسمانی‌ام دعا می‌کنم. آمین!"
اگر شما خوانندۀ عزیز، هنوز با خدای پُرمحبت و تسلی‌بخش و سرشار از عدالت، آشنا نشده‌ای و یا دربارۀ ایمان مسیحی سؤالاتی داری، لطفاً با ما تماس بگیر تا شما را کمک و راهنمایی کنیم. خدا نگهدارتان باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر