- در خانواده مسلمان به دنیا آمدم و هیچ گونه شناختی در مورد عیسی خداوند نداشتم و در ایران عیسی را طوری دیگر به مردم معرفی کرده اند و هیچ راهی برای شناخت ادیان دیگردر ایران نیست و من با دیدن برنامههای مسیحی کم کم با مسیحیت اشنا شدم و داستان مسیحی شدن من از اینجا شروع شد که یک پنجشنبه شب داشتم برنامه شبکه محبت رو نگاه میکردم و یک خانمی به کشیش کامیل زنگ زد و در خواست دعا کرد که پدرش از مادرش جدا شده در خواست دعا کرد و من هم مدت پنج سال بود که با پدرم حرف نمی زدم و کشیش کامیل برای آن خانم دعا کردن و من هم با آنها هم دعا شدم و برای خودم دعا کردم و گفتم ای عیسی من تا امروز تو رو به عنوان پیامبر میشناختم ولی از امروز تو رو به عنوان خداوند قبول دارم که تو خدای محبت هستی و به خاطر من به روی صلیب رفتی تا گناهان من بخشوده بشه تو کاری بکن که منو پدرم با هم آشتی بکنیم و معجزه خودت رو به من نشان بد و روز بعدش جمعه بود و من مادرم و خواهرهامو بر دم تفریح به طرف قصر شیرین و ما در کرمانشاه زندگی می کنیم و از اون طرف که شب داشتیم بر می گشتیم در وسط راه کنار جاده یک نفرو دیدم که دبه چهار لیتری بنزینو گرفته و داشت تکون می داد وتو ماشین همه خواب بودن و من چون سرعت زیادی داشتم وهوا هم تاریک بود شکل طرف و ندیدم وتا ترمز کردم صد متری دور شدم و دنده عقب گرفتم که بنزین بهش بدم نزدیک ماشین شدم وهنوز پیاده نشده بودم آن شخص گفت برادر خدا خیرت سه ساعته اینجام و کسی بنزین بهم نداده و با کمال نا باوری طرف مقابل پدرم بود که چون ماشین نیسان داشت بار برده بود و بنزینش تمام شده بود و صورت پدرمو بوسیدم و ایمان من قویتر شد که بعد از پنج سال عیسی مسیح تو اون شب تاریک قلب منو لمس کرد واین هم داستان مسیحی شدن من بود.
جمعه، شهریور ۰۶، ۱۳۹۴
صورت پدرم را بوسیدم
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر