جمعه، شهریور ۰۶، ۱۳۹۴

صورت پدرم را بوسیدم

  • در خانواده مسلمان به دنیا آمدم و هیچ گونه شناختی در مورد عیسی خداوند نداشتم و در ایران عیسی را طوری دیگر به مردم معرفی کرده اند و هیچ راهی برای شناخت ادیان دیگردر ایران نیست و من با دیدن برنامه‌های مسیحی کم کم با مسیحیت اشنا شدم و داستان مسیحی شدن من از اینجا شروع شد که یک پنجشنبه شب داشتم برنامه شبکه محبت رو نگاه میکردم و یک خانمی به کشیش کامیل زنگ زد و در خواست دعا کرد که پدرش از مادرش جدا شده در خواست دعا کرد و من هم مدت پنج سال بود که با پدرم حرف نمی زدم و کشیش کامیل برای آن خانم دعا کردن و من هم با آنها هم دعا شدم و برای خودم دعا کردم و گفتم ای عیسی من تا امروز تو رو به عنوان پیامبر میشناختم ولی از امروز تو رو به عنوان خداوند قبول دارم که تو خدای محبت هستی و به خاطر من به روی صلیب رفتی تا گناهان من بخشوده بشه تو کاری بکن که منو پدرم با هم آشتی بکنیم و معجزه خودت رو به من نشان بد و روز بعدش جمعه بود و من مادرم و خواهرهامو بر دم تفریح به طرف قصر شیرین و ما در کرمانشاه زندگی می کنیم و از اون طرف که شب داشتیم بر می گشتیم در وسط راه کنار جاده یک نفرو دیدم که دبه چهار لیتری بنزینو گرفته و داشت تکون می داد وتو ماشین همه خواب بودن و من چون سرعت زیادی داشتم وهوا هم تاریک بود شکل طرف و ندیدم وتا ترمز کردم صد متری دور شدم و دنده عقب گرفتم که بنزین بهش بدم نزدیک ماشین شدم وهنوز پیاده نشده بودم آن شخص گفت برادر خدا خیرت سه ساعته اینجام و کسی بنزین بهم نداده و با کمال نا باوری طرف مقابل پدرم بود که چون ماشین نیسان داشت بار برده بود و بنزینش تمام شده بود و صورت پدرمو بوسیدم و ایمان من قویتر شد که بعد از پنج سال عیسی مسیح تو اون شب تاریک قلب منو لمس کرد واین هم داستان مسیحی شدن من بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر