شنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۹۴

حقیقت چیست؟

هیچ کس تا به حال خدا را ندیده است. کسانی که ادعای شناخت خدا را دارند در بهترین حالت شاید شناخت بسیار مختصری از او داشته باشند. عده‌ای هم بر برداشت‌های شخصی خود تکیه می کنند تا خدایی را که با توقعات و منطق آنان سازگاری دارد را مجسم کنند. عد ه‌ای دیگر هیچ دیدگاه یا نظری در این مورد ندارند و بسیاری موجودیت خدا را می پذیرند ولی معتقد هستند که خدا آنقدر از آنها دور تر رفته است که در مسائل و مشکلات آنها درگیر نمی شود. و هنوز بسیاری معتقدند که خدایی وجود ندارد!

آیا اگر خدایی وجود می داشت؛ خود را بر ما مکشوف می ساخت؟
خدا- خالق همه کاتنات- رد پای خود را در همه جای طبیعت بر جای گذاشته است و اعمال دست وی بر آنها آشکار است و ظاهرا او هنوز خود را از دیده کنجکاو‌ترین مخلوق خود یعنی انسان؛ پنهان نگاه داشته است. او در قلب انسان جایی خالی قرار داده و شکل این جای خالی همشکل خداست. بنابرین خدا و فقط خدا به تنهایی می تواند این جای خالی را که همشکل خداست؛ در درون انسان پر کند. و این همان چیزی است که یک اشتیاق و تشنگی منحصر به فردی را در انسان برای شناخت شخصیت خدا به وجود آورده است و انسان فقط به دانستن مطالبی در مورد خدا اکتفا نمی کند!
خدا حتی بیشتر از همه کسانی به دنبال شناخت او هستند؛ میل و اشتیاق به بر قراری رابطه شخصی با انسان را دارد. گذشته از همه اینها؛ خدا انسان را با هدف برقراری یک رابطه دوستی و مشارکت با خود آفرید. کتاب مقدس بیان می کند که خدا هر روز با آدم در باغ عدن قدم میزد و یک مشارکت شخصی با او داشت.

اما حال مشکل کار کجاست؟
آیا خدا نظر خود در مورد دوستی با انسان را تغییر داد؟ آیا او خیلی عظیم و با شکوه تر از آن هست که خود را درگیر زندگی‌های ما کند؟ آیا مسافتی عظیم و فاصله عمیق در میان او و ما قرار دارد که اجازه نمی دهد خدا فریاد قلب‌ها و درون ما را بشنود؟ آیا دست خدا در التیام بخشیدن به ما کوتاه است؟ آیا او به اندازه کافی بخشنده نیست تا زندگی ما را از صلح و آرامش پر بسازد؟ آیا او قادر نیست اشعه‌ای از امید را بر قلبهای ما بتاباند؟ مسلما او قادر است همه اینها را انجام دهد. بنابراین ما چرا غم‌های زندگی را متحمل می شویم؟ اگر ما تنوانیم بارها و مشکلات خود را به حضور خدا ببریم؛ در مواقع نیاز به چه کسی باید رجوع کنیم؟

حقیقت در باره خدا
حقیقت این است که ما می توانیم و باید که بارها و مشکلات خود را به حضور خدا ببریم؛ خدا مشتاق است تا در تمام جنبه‌های زندگی ما را کمک کند. او پدر مهربانی است که حاضر نیست از زیر بار نیاز‌های فرزندان خود شانه خالی کند.
بله؛ این امکان وجود دارد که ما مختصری در مورد خدا بدانیم ولی به سختی در مورد صفات او آگاهیم. آیا خدا پاسخی به دعا می دهد؟ یا اصلا هنوز بهتر است بپرسیم که خدا کیست؟ چرا من اینجا هستم؟ هدف واقعی از زندگی من چیست؟ آیا سوالات بسیاری مطرح است ولی به حد کافی پاسخی یافت نمی شود؟

حقیقت چیست؟
آیا فقط یک خدا وجود دارد؛ اگر چنین هست؛ چرا مذاهب گوناگونی وجود دارد که همدیگر را رد می کنند؟ این امکان دارد که راه‌های بسیاری وجود داشته باشند که به یک مقصد ختم می شوند. اما آیا آنها مطمئن هستند؛ اگر این راه‌ها به جای دیگری برسند چه؟ شما میتوانید قضاوت کنید. حقیقت چیست؟ عیسی در بازار ایستاد و فریاد زد: " من حقیقت هستم " ، اما هنوز وقتی که در دادگاه برای مصلوب شدن محاکمه می شد و هیچ جرمی جز شفای مردمان و متوجه ساختن ایشان نسبت به خدا نداشت؛ ساکت ایستاد.
مطمئنا او پاسخ آنها را داشت تا بتواند به خوبی آنرا موعظه و ایشان را پند نماید؛ اما واقعیت این است که او این چیزها را فقط برای قلب هایی که تشته حقیقت هستند آشکار می نماید.
کتاب مقدس می گوید:" مبارک باد گرسنگان و تشنگان عدالت چرا که آنان سیراب خواهند شد."
آیا شما واقعا گرسنه شناخت حقیقت زندگی هستید؟ آیا به حدی تشنه هستید که با قلبی باز جستجو کنید؟ انجیل (به معنی خبر خوش است) وعده می دهد: آنانی که جستجو کنند خواهند یافت؛ آنانی که بکوبند درها بر آنان باز خواهد شد؛ و برای آنانی که بخواهند داده خواهد شد.
او تمام کسانی را که در جستوجوی او کوشا هستند مورد عنایت قرار میدهد؛ و وعده او این است که مرا جستجو خواهید کرد و خواهید یافت؛ اگر با تمام قلب خود جویای من شوید.

چگونه فردی می تواند از خدا درخواست کند تا حقیقت را بر وی مکشوف سازد؟
چگونه شخصی می تواند از خدا بخواهد که حقیقت بر او آشکار شود؟ آیا باید زانو بزند؟ تعظیم کند؟ گریه نماید و یا چیز‌های دیگر؟
پاسخ این است که شما از هر راهی که بخواهید می توانید او را جستجو کنید؛ چرا که یافتن او بسیار آسان است. کتاب مقدس عنوان می کند:" انسان به ظاهر می نگرد ولی خداوند قلب‌ها را می بیند " . حالت ایستادن فیزیکی شما مهم نیست؛ مهم موقعیت قلب و درون شماست. بنابراین با بهترین شیوه ایی که می دانید بخواهید؛ البته به شرطی که با قلبی صادق و بی‌ریا درخواست کنید!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر