شنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۹۴

بار سنگین گناه

  • با درود به همه دوستان
    آیا تا به حال سختی ها و زحمتهای زندگی سنگینی خودش را بر دوش شما تحمیل نکرده است؟  آیا در زندگی خود هیچگاه این احساس را داشته اید که سنگینی بار گناهی شما را آنچنان آزار میدهد که حتی شرم دارید برای توبه ، نزد خداوند بروید.  من از شما دعوت میکنم که به شرح حال مختصری از زندگی من توجه کنید

    من در اینجا میخواهم گوشه ای از زندگی تاریک و سیاه گذشته ی خودم را برایتان بازگو کنم.  من در دوران نوجوانی ، خلق و خوی بسیار شروری داشتم و همیشه نوعی غرور خاصی که سراسر وجودم را گرفته بود همراه من بود به طوریکه خودم را از همه ی اطرافیانم برتر و بالاتر میدانستم و این خلق و خوی باعث میشد که اطرافیانم را تحقیر کرده و به آنها آزار و اذیت برسانم با وجودیکه در بین اطرافیانم بسیار دوست داشتنی هم بودم ولی طریقه ی محبت کردن به دیگران را نمیدانستم و این موضوع باعث شد که اکثر کسانی که از من کوچکتر و یا ضعیف تر بودند از اطراف من پراکنده شوند و بیشتر دوستان نزدیکم از بین افرادی با سن و سال بیشتر از من بودند و این موضوع باعث شد که من برای رسیدن به آنان سعی کنم زودتر بزرگ شوم و در نتیجه به دعوا کردن و پرخاشگری روی آوردم بلکه با این کار بتوانم به قول معروف در بین دوستانم سری از سر ها در آورم

    این نوع دوستی ها منجر به این شد که من با چند نفر دوست شوم که مواد مخدر مصرف میکردند و روزی که برادرم به خدمت سربازی رفت جرقه ی گرایش به مواد مخدر در من زده شد و من که تا آن موقع به دنبال بهانه ای بودم که روند بزرگ شدنم! را تکمیل کنم از دوستانم عقب نیافتم ، تنها شدن من با رفت برادرم باعث شد که من بهانه ی لازم را به دست آورم و در سن ۱۶ سالگی برای نخستین بار با یکی از دوستانم تریاک مصرف کردم و همین موضوع باعث شد که زندگی من با مواد مخدر آمیخته شود و روز به روز مصرف من بیشتر و بیشتر میشد و حتی به مصرف شیره تریاک و شیشه هم رسید . حشیش هم که دیگر برایم مثل نقل و نبات شده بود من آرایشگر هستم و در آن زمان مغازه ای داشتم و کاسبی خوبی هم داشتم ولی با این حال به پخش مواد مخدر روی آوردم و به خرید و فروش مواد مخدر پرداختم این کار برای من درآمد بیشتر و راحتی فراهم کردن مواد برای مصرف خودم را به همراه داشت.   مصرف من روز به روز بیشتر میشد و من هر چه بیشتر در گرداب گناه اعتیاد فرو میرفتم ضمن اینکه گناهان زیاد دیگری هم پیرامون من را فرا گرفته بود و من هر چه بیشتر دست و پا میزدم ، بیشتر در این گرداب فرو میرفتم این موضوع تا زمانی که من ازدواج کردم و صاحب یک فرزند شدم ادامه یافت و من همچنان غرق در گناهان خود بودم کم کم یک حس تنفری از اعمالم به سراغم آمده بود و هیچ برنامه ای برای آینده خودم و همسر و فرزندم نداشتم همسرم و خواهرم به عیسی مسیح ایمان آورده بودند ولی جرات نداشتند که به من بگویم چون خصلت پرخاشگر و لجوج من را میشناختند و فقط برای من دعا میکردند تا خدا چشمان من را به زندگی باز کند دیگر از خودم خسته شده بودم و میخواستم که اعتیاد را کنار بگذارم ولی نمیتوانستم چون سالهای زیادی با آن زندگی کرده بودم . نیاز به کمک داشتم آنهم کمکی که بتواند خاطرات حدود ۲۲ سال زندگی را از ذهن من پاک کند و جایگزین مناسبی برای آن باشد احساس گناه باعث شده بود که تصمیم خودم را بگیرم و مواد مخدر را کنار گذاشتم ولی گرایش به آن ، یک نیروی بسیار قوی بود که من را مجددا به سوی آن هدایت میکرد تا اینکه با مسیح آشنا شدم.  

    در کتاب مقدس نوشته بود مزد تنها یک گناه دوری از حضور خداست و من وقتی به زندگی سرتاسر گناهم نگاه میکردم میدیدم که چقدر از خدا دور شده ام.  مسیح خود را برای گناهان ما فدیه کرد تا ما باز بتوانیم به حضور خداوند برویم او گفت تمام بار گناهان گذشته انسانها را بر دوش میگیرم و بر روی صلیب قربانی آنها میشوم تا شما بتوانید با سری افراشته به حضور خدا بروید مسیح جزای تمام گناهان ما را داده است و با مرگش بر صلیب قربانی نیکوئی برای گناهکاران پرداخت کرده است به شرطی که به او ایمان آوریم و فیض او و کار نجات بخشش را بپذیریم این ایمان باعث شد که من جایگزین مناسبی پیدا کنم و در حال حاضر به هیچ چیز جز وجود او نیازی ندارم.  دوستان من بدانید که مزد تنها یک گناه ، دوری از حضور خداست همانطور که آدم و حوا فقط و فقط با یک گناه از حضور خدا دور شدند و فقط با ایمان به کار نجات بخش مسیح است که ما میتوانیم به حضور خدا برویم نه با اعمال انسانی.  آیا بار گناهان دردی بر روی قلب شما گذاشته است ؟ آن را به پای صلیب مسیح بریزید او شما را به شایستگی فرزند خدا بودن میرساند.
    شاد و پیروز باشید
    فیض خداوند با همه شما باشد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر