سهشنبه، مهر ۰۷، ۱۳۹۴
یکشنبه، مهر ۰۵، ۱۳۹۴
(واژکان مسیحی) امید
بسیاری از متفکرین دنیامدار عهد باستان، امید را فضلیت قلمداد نمیکردند بلکه آن را صرفاً توهمی ناپایدار میدانستند که به زندگی نیروی مثبت کاذب زودگذری میبخشید. پولس رسول چنین مردمانی را بیامید مینامد (افسسیان ۲:۱۲ و اول تسالونیکیان ۴:۱۳) زیرا که آنان خدا را از زندگی خود خارج کرده بودند. مفهوم امید در کتابمقدس برآیند عملکرد خدایی است که در تداوم با معنای حیات بشر حضور فعال دارد. چنین عملکردی وابسته بهعمل انسان و شرایط او نیست بلکه تماماً معطوف به وعدههای الهی است. برای نمونه هیچ عاملی نمیتوانست ابراهیم و ساره را در کهنسالگی به ازدیاد نسل امیدوار کند. اما ایمان ابراهیم به خدایی که هیچ امری نزد او محال نیست و نیستی را به هستی میخواند سبب شد تا او در "امید" ناامیدی را به کنار بزند (رومیان ۴:۱۸).
در کتابمقدس چشمانداز عمل خدا در گذشته و مشاهده عمل او در مسیح در زمان حال، اساس اطمینان برای تداوم کار خدا در آینده را بهتصویر میکشد (دوم قرنتیان ۱:۱۰). به بیان دیگر، بهترینها در راهند. در تعلیم عیسی مسیح، اشارات غیرمستقیمی به مقولۀ امید وجود دارد. او به شاگردانش فرمود، نگران آینده نباشند چرا که آیندۀ آنها در دستان خدای مهربانی است که دوستشان دارد. رستاخیز مسیح از مردگان، امید شاگردان را احیایی بنیادین کرد. خدایی که مسیحیان نزد او دعا میکنند "خدای امید" نام دارد که قادر است شخص مؤمن را سرشار از شادی، آرامش و امید کند (رومیان ۱۵:۱۳). برخورداری از چنین امیدی، مؤمن را توانا میسازد تا از شادیهای زودگذر و فانی چشم شسته (عبرانیان ۱۳:۱۴)، ره تقدس در پیش گیرد (اول یوحنا ۳:۲ و ۳) و با روحیهای مثبت سختیها را بهجان بخرد. پرواضح است که چنین امیدی رابطۀ تنگاتنگی با ایمان دارد. قهرمانان ایمان باب یازدهم رساله عبرانیان بهواقع قهرمانان امید نیز هستند. در عهدجدید بارها سه واژۀ ایمان، امید و محبت با هم ذکر میشوند (اول قرنتیان ۱۳:۱۳، اول تسالونیکیان ۱:۳، غلاطیان ۵:۵ و ۶، عبرانیان ۶:۱۰-۱۲ و اول پطرس ۱:۲۱ و ۲۲). امیدی که با محبت عجین است عاری از هر گونه خودخواهی است. بلی، ایمان، امید و محبت اصل زندگی یک مسیحی است.
(واژکان مسیحی) خویشتنداری
این واژه در بردارندۀ تسلط بر واکنشهای عاطفی است. برای مثال، یوسف در رویارویی با برادرانش احساسات خود را کنترل نمود (پیدایش ۴۳:۳۱). یکی از گروههای یهودیتبار بهنام اِسنها، حتی از ازدواج نیز پرهیز میکردند. در قرن اول، خویشتنداری، بهعنوان طریقی برای پاک زیستن از لحاظ جنسی قلمداد میشد.
بهواقع، بیعفتی نتیجۀ عدم به عنان کشیدن نیازهای روانی و فیزیکی فرد بود. عهدجدید، روحالقدس را عنوان نیروی محرکه پاک زیستن و تسلط بر خود معرفی میکند (غلاطیان ۵:۲۲-۲۳). عامل محرکۀ دیگری که به خویشتنداری میانجامد، ایمانی است که به معرفت خدا ختم میشود (دوم پطرس ۱:۶). این واژه در عهدجدید، در برخی موارد بههمراه کلمۀ دینداری ذکر شده است. از این رو میتوان نتیجه گرفت که خویشتنداری یکی از ویژگیهای اجتنابناپذیر زندگی خداپسند قلمداد میشود (تیتوس ۲:۲و۱۲). در فرایند تقدیس، برخورداری از خویشتنداری فرد را در جادۀ تقدس به پیش میبرد (اول پطرس ۱:۱۳، ۵:۸ و اول قرنتیان ۹:۲۵). در واقع خویشتنداری، سرمشقگیری از مولای ما مسیحیان است که راهبر ما در مسیر ایثار و فداکاری برای دیگران است.
اقتباس از: New Bible Dictionary |
(واژکان مسیحی) اطاعت
ریشههای عبری و یونانی این واژه در بردارندۀ مفهوم گوش سپردن و یا شنیدنی توأم با توجه به یک مرجع مقتدر است. عهدعتیق مکرراً بر شنیدن صدای خدا و سرسپردگی از آن تأکید میورزد (مزمور ۸۱:۱۱ و ارمیا ۷:۲۴-۲۸). از اینرو، نااطاعتی به معنای بستن گوش بر آوای الهی است. آوایی که انسان را بهسوی در پیش گرفتن طریقی خاص در زندگی دعوت میکند تا همسو با مقاصد الهی به پیش رود. آدم اول به صدای خدا گوش جان نداد و سقوط بشر را بهبار آورد، حال آنکه آدم دوم با شنیدن پیوستۀ ندای الهی سرنوشت دیگری را برای نسل بشر رقم زد (رومیان ۵:۱۹، اول قرنتیان ۱۵:۲۲). عیسای مسیح تا پای جان فرمان خدا را بهپیش برد (فیلیپیان ۲:۸، عبرانیان ۵:۸ و ۱۰:۵-۱۰) و رفاقت با خدا را برای همه آنانی که به او ایمان آوردند بهارمغان آورد (رومیان ۵:۱۵-۱۹).
واژههای ایمان و اطاعت در اناجیل مترادفند (اعمال رسولان ۶:۷، رومیان ۶:۱۷، عبرانیان ۵:۹ و اول پطرس ۱:۲۲). به بیان دیگر، بیایمانی، نااطاعتی قلمداد میگردد (رومیان ۱۰:۱۶، دوم تسالونیکیان ۱:۸، اول پطرس ۲:۸).
اطاعت مسیحی بهمعنای شبیه شدن به خدا از نظر اخلاقی است (اول پطرس ۱:۵ به بعد). اطاعت مسیحی یعنی سرمشقگیری از محبت و افتادگی مسیح (فیلیپیان ۲:۵ به بعد، افسسیان ۴:۳۲-۵:۲). در واقع اطاعت واکنش شخص نسبت به فیض سرشار الهی است (رومیان ۱۲:۱ به بعد).
(واژکان مسیحی) پرستش
واژۀ پرستش بهمعنای ابراز تشکر و قدرشناسی قلبی است. در عهدعتیق پرستش در قالب "حمد و ثنا"، "عرض حال"، "تقدیم قربانی"، "نذر کردن" (نه بهمعنای معامله با خدا بلکه ابرازِ عملی تشکر) و "کلاً تقدیم خود"، بیان میشد. عهدعتیق بهکرات بر لزوم پرستشی تأکید میورزید که در آن برگزاری مراسم و آیین جایگزین حالت وجودی شخصی نگردد. اگر فرد صادقانه با تمام قلب خود در حضور خدا حاضر نمیشد، پرستش او مقبول نبود (مزمور ۴۰:۶-۸؛ عاموس ۵:۲۱-۲۴). در واقع پرستش، پاسخ انسان به عملکرد سرشار از فیض و رحمت خداست.
پرستش واکنش انسان به کنش خداست (عبرانیان ۱۳:۱۵ و انجیل مرقس ۱۰:۴۵) و هر چه این واکنش آگاهانهتر صورت گیرد، پرستش با محتواتر میگردد. عهدجدید نیز بهصراحت تقدیم همۀ وجود و زندگی خود به خدا را پرستش قلمداد میکند (رومیان ۱۲:۱). به یک معنا، عملکرد غیر از آن در نقطۀ مقابل پرستش قرار میگیرد. عهدجدید نیز همچون عهدعتیق پرستشی که ما را نسبت به نیازهای نیازمندان بیتفاوت میکند، مزمت مینماید چرا که ابراز لطف و محبت به خدا میباید در خود شخص چنین رویکردهایی را نسبت به دیگران ایجاد کند.
اقتباس از: New Bible Dictionary |
(واژکان مسیحی) یـوبیـل
ریشهیابی واژه یوبیل دشوار است. ظاهراً این کلمه در اصل از ریشۀ عبریِ "یوبِل" بهمعنی قوچ مشتق شده است، زیرا از شاخ قوچ در سال یوبیل بهعنوان شیپور برای فراخوانی قوم خدا استفاده میشد. سال یوبیل پس از هفت دورۀ هفت ساله (سالهای شبات)، در سال پنجاهم اعلام میشد. این سال بهطور جامع در کتاب لاویان باب ۲۵ توضیح داده شده است.
فلسفه اعلان سال یوبیل بر دو رُکنِ اقتصادی و الهیاتی استوار است. دلیلِ اقتصادی آن، حفظ نهاد خانواده و زمین بود. پس از آنکه قوم اسرائیل سرزمین کنعان را تصرف کردند، این سرزمین بر اساس تعداد طایفههای این قوم بینشان تقسیم شد. زمین اساسیترین سرمایهای بود که میتوانست به هر طایفه یا خاندان تعلق داشته باشد. اگر اهالیِ طایفهای دچار قحطی میشدند، میبایست از طریق همین سرمایه، یعنی از طریق زمینی که در اختیار داشتند به یکدیگر کمک میکردند. افراد یک طایفه در صورت نیاز حتماً میبایست قطعه زمینِ خود را به فردی از همان طایفه که خویشاوندشان بود میفروختند، با این آگاهی که - بر اساس قانون یوبیل- در نهایت خواهند توانست پس از گذشت ۵۰ سال، خودشان یا فرزندانشان دوباره آن زمین را از خریدار پس بگیرند (لاویان ۲۵:۲۳). بدین ترتیب قانون یوبیل باعث حفظ وحدت و یکپارچگی در بین قوم میشد. در این سالِ پرفیض، قرضها بخشوده میشد، بردگان آزاد میگشتند، و زمین -همانطور که توضیح دادیم- به مالکان اصلی آن بازگردانده میشد.
و اما دلیلِ الهیاتی یوبیل، این واقعیت است که صاحباختیار اصلی زمین و بهعبارتی صاحب و مالکِ تمامِ هستی ما در نهایت خودِ خداست. خدا همچون پدری است که به فرزندان خود با گشادهدستی میبخشد. زمین هدیه پدر است به پسر خویش. بنابراین از قوم خدا انتظار میرفت که با نگریستن بر خدای بخشنده و باگذشت، از سخاوت و گذشتِ او درس بگیرند و آنها نیز با گشادهدستی و ترحم بر بیبضاعتان نظر کنند.
یوبیل مفهوم والایی است که پیشاپیش به مفهوم فیض مسیح اشاره دارد. هدف یوبیل احیا و آزادی بود و عیسی مسیح نیز در آغاز خدمت خود بر همین دو اصل تأکید ورزید (لوقا ۴:۱۶-۳۰). مسیح آمد تا نه فقط ما را از اسارت گناه آزاد کند، بلکه احیایی همه جانبه چه در بُعد اجتماعی و چه از لحاظ اقتصادی برای قوم خدا به ارمغان آورَد. کسی که به فیض مسیح گناهانش بخشیده میشود، باید این بخشش را در همۀ عرصههای زندگی در عمل به اجرا بگذارد.
اقتباس از Anchor Bible Dictionary |
(واژکان مسیحی) عید پاک
روز رستاخیز عیسی مسیح از مردگان یکی از مهمترین اعیاد مسیحیان است. روز یکشنبه برای اولین بار از سوی شورای نیقیه در سال ۳۲۵ میلادی رسماً بهعنوان روز قیام مسیح معرفی شد و بدین ترتیب مسیحیان روز یکشنبه را جایگزین روز شنبه یا "شبات" کردند که مطابق شریعت یهود، روز استراحت مذهبی یهودیان بود.
قیام مسیح از مردگان همه ساله در اواخر ماه مارس یا اوایل آوریل، در آغاز بهار جشن گرفته میشود. بد نیست ببینیم در پسِ عنوان و تاریخ این عید که در بین ایرانیان به عید پاک و در دنیای انگلیسیزبان به "ایستر" معروف است، چه سنتی نهفته است.
عنوان "پاک" برخلاف آنچه برخی تصور میکنند، ربطی به "پاکی" و "تمییزی" ندارد، بلکه ترجمه فرانسویِ عید قیام است. واژه فرانسوی "پاک" نیز خود از واژه لاتین "پاسخا" (Paskha) مشتق شده است که ریشهاش همان واژه عبریِ "پسَح"، مهمترین عید یهودیان است. علت این است که مصلوب شدن عیسی مسیح در هفتهای اتفاق افتاد که یهودیان بره پسح یا فصح را به یادبود خروج قوم یهود از اسارت مصر قربانی میکردند. درست همانطور که در شبِ واقعۀ پسح خون بره که بر سر درِ منازل قوم خدا پاشیده شده بود سبب رهایی آنان گردید، در واقعه صلیب و قیام مسیح نیز خونِ بره خدا سبب رهایی و رستگاریِ قوم جدید خدا شد ….
و اما در این مورد که واژه انگلیسیِ Easter از کجا آمده است دو نظر وجود دارد. برخی از محققین آن را برگرفته از لغت Easter میدانند که نامِ الهۀ نور یا بهار در میان اقوام آنگلوساکسون بود. آنگلوساکسونها این الهه را مظهرِ نورِ در حال تزاید میدانستند که نویددهندۀ رسیدن بهار و آغاز سال بود. به همین دلیل امروزه در آلمان جشنی سنتی بهنام Ester وجود دارد که در آن مردم تخممرغهای قرمز رنگ به نشانۀ تولد دوباره به یکدیگر میدهند. برخی دیگر معتقدند که عنوان Easter از لغتِ Eostarun در زبان قدیمی آلمان به معنی "فجر" یا "سپیدهدم" آمده است. شبیه همین لغت در زبان آلمان قدیم به معنی "سفید" نیز هست. جالب است که عید قیام از دیرباز روزی "سفید" دانسته میشد چون مسیحیانی که در این روز برای اولین بار غسل تعمید میگرفتند، به مناسبت جشن قیام مسیح جامههایی سفید میپوشیدند ….
مسیحیان معتقد به کتابمقدس، رستاخیز مسیح را آغازگر خلقت تازه میدانند زیرا خدا در پی آن است که همۀ آفرینش خود را از نو احیا کند و از مؤمنان به خود نیز دعوت کرده تا در این پروژۀ نوسازی با او همکاری کنند.
منابع:www.wikipedia.orgwww.newadvent.net |
(واژکان مسیحی) کریسمس
ظهور نور عالم
کریسمس بهعنوان روز تولد مسیح، همه ساله در سراسر جهان مسیحیت جشن گرفته میشود. در این روز درختی تزیین میشود، دوستان و آشنایان به یکدیگر هدیه میدهند، بابانوئل با هدایای خود بچهها را خوشحال میسازد و همه چیز نوید شادی و شعف میدهد. اگرچه روز کریسمس برای غالب مسیحیان مصادف با ۲۵ دسامبر است، اما کلیسای رسالتی ارامنه روز ششم ژانویه، و کلیسای ارتدکس شرق روز ۷ ژانویه را در این رابطه جشن میگیرند. باید اذعان داشت که تعیین تاریخ دقیق تولد مسیح امری است غیر ممکن.
درباره ریشه این جشن، غالب محققان بر این باورند که رومیان در ایام زمستان سلسله جشنهایی داشتند بهنام ساتورنالیا (Saturnalia) که در این ایام کار تعطیل میشد و همگان به جشن و سرور میپرداختند. حتی بردگان نیز در این جشنها شرکت میکردند. نقطه اوج این جشنها روز ۲۵ دسامبر بود و رومیان این روز را تحت عنوان "روز تولد خورشید فاتح" جشن میگرفتند. برخی از محققان بر این باورند که مسیحیان برای ترغیب رومیان مشرک به ایمان آوردن به مسیح، روز تولد مسیح را با روز جشن ملی رومیان منطبق ساختند. بر اساس این دیدگاه، مسیحیان رومیان را تشویق کردند که بجای پرستش خورشید (Sun Worship) "پسر" را بپرستند (Son Worship). ناگفته نماند که برخی از پدران کلیسا با جشن تولد عیسی مخالف بودند، که از آن جمله میتوان به اریجن، ترتولیان و ایرنیوس اشاره کرد. در واقع باید گفت که مسیحیان از مفاهیم موجود در دنیای خود بهره جستند و از آن برای معرفی خدای خود استفاده کردند. بابانوئل و درخت کریسمس نیز در زمرۀ همین مفاهیم قرار دارند. برای مسیحیان، کریسمس صرفاً سمبلی است که به حقیقتِ بسیار مهمترِ انسان شدن خدا در عیسی مسیح اشاره دارد. خدا به جهان خاکی آمد تا انسان و مخلوق خاکی را آسمانی کند. و چه بجاست که در ایامی که بهطور سنتی در فرهنگ قدیم خورشید مورد پرستش واقع میشد، ظهور نور عالم یعنی پسر خدا جشن گرفته شود.
منابع:www.newadvent.comwww.wikipedia.org/wiki/christmas |
(واژکان مسیحی) عید هفتهها
اعیاد مختلف اسرائیل برای این قوم سمبل عمل خدا بود. جشنهای سالیانه قوم اسرائیل نمادی بود از اینکه خدا با آنهاست و در کنار آنها زیست میکند. اسرائیل در این جشنها هم برکات و مواهب الهی را میستود و هم عمل خدا در طول تاریخ را بهیاد میآورد. مهمترین این اعیاد عبارت بودند از: عید فصح، عید خیمهها و عید هفتهها. هر یک از این سه عید دارای داستان و فلسفه جداگانهای است. در این شماره به بررسی عید هفتهها میپردازیم که به "عید جمعآوری محصول" یا "پنطیکاست" نیز معروف است.
عید هفتهها که احتمالاً در پاییز جشن گرفته میشد، در تقویم یهودیان از اعیاد مربوط به دروی محصول بود. این عید در روز پنجاهم (یا همان پنطیکاست)، یعنی هفت هفته پس از عید فصح برگزار میشد (لاویان ۲۳:۱۵ و ۱۶). قوم خدا در پنجاهمین روز پس از عید فصح موظف بودند دست به هیچ کاری نزنند و در عوض با یکدیگر جمع شده، برکت خدا را جشن بگیرند (لاویان ۲۳:۲۱). در جریان این جشن، کاهن دو قرص نان را به نشانۀ نوبر برکت خدا بلند میکرد و آنها را به حضور خدا تکان میداد، و قربانیهای دیگری نیز برای خدا گذرانده میشد (لاویان ۲۳:۱۷-۲۰). همچنین در این روز، اسرائیلیان اجازه نداشتند کنارههای مزارع خود را درو کنند تا افراد فقیر در میان قوم و نیز افراد غریبه بتوانند از باقیمانده محصول استفاده کنند و گرسنه نمانند.
و اما این عید هفتهها که در اصل برای یهودیان عیدی مختص برداشتِ نوبر محصول بود، در ادبیات بینالعهدین، یعنی متونی که علاوه بر کتب عهدعتیق برای یهودیان مرجع محسوب میشد و عمدتاً شامل تفاسیری بر تورات بود، بُعدی روحانی پیدا کرد و بهعنوان سمبل اعطای شریعت در کوه سینا معرفی شد زیرا در این متون آمده بود که عید هفتهها مصادف است با سالگردِ اِعطای شریعت موسی توسط خدا (رجوع کنید به کتاب یوبیل، از کتبِ ادبیات بینالعهدین، ۱:۱ و ۶:۱۷). این عید، یا بهعبارت بهتر تفسیرِ روحانی از آن، در عهدجدید و بخصوص در اعمال رسولان فصل ۲ با واقعۀ پنطیکاست و نزول روح خدا بر شاگردان و پیروان عیسی همراه گردید. درست همانطور که عید هفتهها، یعنی جشنِ نوبر محصول که پنجاه روز پس از عید فصح برگزار میشد نمایانگرِ برکات الهی خدا در آینده بود، حال در دوران عهدجدید نزول روحالقدس در واقعۀ پنطیکاست (که آن هم تقریباً پنجاه روز پس از عید فصح و قربانی شدنِ بره خدا رخ داد) نوبرِ برکاتی است که خدا در آینده بر قوم خود جاری خواهد ساخت. همانگونه که موسی شریعت را از جانب خدا برای قوم اسرائیل آورد، حال در عهدجدید این شریعت توسط روح خدا بجای الواح سنگی بر قلبهای مؤمنین مکتوب میشود. نزول روحالقدس در واقعه پنطیکاست تحقق نبوت ارمیا (در ۳۱:۳۱-۳۴) و حزقیال (در ۳۶:۲۶) بود که پیشگویی کرده بودند خدا روزی شریعت خود را بر دلهای ما خواهد نوشت. پولس نیز در رومیان ۸:۲۱ از روح خدا بهعنوان نوبر برکات الهی یاد میکند که همچون بافه گندم جنبانیدنی در عید هفتههاست.
یهودیان در عید هفتهها بهیاد میآوردند که برکت بزرگ خدا در راه است و تجربۀ کنونی آنان از مواهب الهی در قیاس با برکات آینده بسیار ناچیز است. در عهدجدید نیز خدا با فرستادن روح خود بر شاگردان در واقعه پنطیکاست (تحقق نبوت یوئیل) یادآوری میکند که حصاد عظیم خدا که همانا جانهای گمشده است در راه میباشد. جماعتی که در واقعه پنطیکاست حضور داشتند را میتوان همچون نوبری دانست از خیلِ کثیری که در آینده به جمعِ حصاد الهی خواهند پیوست.
(واژکان مسیحی) احیـا
خلقت تازه
واژۀ احیا در عهدجدید و عهدعتیق به دو معنای مختلف اما مرتبط به هم بکار رفته است. این واژه در عهدجدید، یک بار بهصورت اسم و سه بار بهصورت فعل بکار رفته و در هر چهار مورد به احیای نهایی خلقت اشاره دارد (برای نمونه نگاه کنید به اعمال رسولان ۳:۲۱). اما مفهوم احیا در واقع به نبوتهای انبیای عهدعتیق برمیگردد، بخصوص به زمانی که قوم خدا در تبعید و به دور از سرزمین خود بسر میبردند. بهعنوان مثال، ارمیای نبی زمانی را پیشگویی میکند که قوم اسرائیل در سرزمین بابل در تبعید هستند اما سپس به موطن خود باز میگردند (ارمیا ۲۷:۲۲). احیا برای انبیای عهدعتیق، بازگشت از تبعید قلمداد میشد. شبیه این نوع نبوتها را میتوان در نوشتههای سایر انبیا از جمله حزقیال (حزقیال ۳۷)، اشعیا (اشعیا ۴۰-۵۵) و دانیال (دانیال ۹) نیز شاهد بود. از نگاه یهودیان، مفهوم احیا و بازگشت بیشتر جنبۀ مادی داشت. یهودیان زمانی را متصور میشدند که در آن پادشاه اسرائیل مانند آنچه در زمان داوود باب بود بار دیگر بر سایر ملل حکمرانی میکند و برکات مادی را بر اسرائیل جاری میسازد (حتی شاگردان مسیح نیز از احیا چنین تصوری داشتند: اعمال ۱:۶).
ولی در عهدجدید در زندگی و خدمات عیسی مسیح و همچنین در تعالیم پولس رسول، میبینیم که احیا از حالت و معنای صرفاً مادیِ آن فراتر میرود و به تازه شدن دوبارۀ آفرینش اشاره میکند. احیا در عهدجدید فقط بازگشت جغرافیایی از سرزمینی چون مصر یا بابل نیست، بلکه منظور از این واژه، خروج و یا بازگشت از قدرت گناه است - یعنی عامل اصلیای که قوم خدا را همیشه به اسارت دشمنان برده است. عهدجدید زمانی را میبیند که ریشۀ همۀ اسارتها یعنی همانا گناه خشکانده میشود و آفرینش دوباره به حالت اولیۀ عاری از گناه (یعنی عدن احیا شده) باز میگردد. برای مسیحیان، این احیا با تعلق پیدا کردن به عیسی مسیح و یکی شدن با او آغاز میگردد. روح خدا نیز در این روند احیا، بهتدریج ما را از تمام عناصری که باعث میشود نسبت به خدا بیگانه شویم (یعنی از سرزمین اسارت)، آزاد میسازد تا با اشتیاق چشمانتظار روزی باشیم که همۀ خلقت کاملاً تازه و احیا گردد (رومیان ۸:۱۸-۲۵).
یکشنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۹۴
پاپ فرانسیس: هر صومعه و محراب و قصبهای یک خانواده پناهجو را پذیرا شود
پاپ فرانسیس، رهبر کلیسای کاتولیک، از هر قصبه تحت نظر این کلیسا خواسته است تا یک خانواده پناهجو را پذیرا شوند؛ دو قصبه در خود واتیکان نیز برای این کار پیشقدم شدهاند.
پاپ فرانسیس، ۱۵ شهریور ما گفته است «هر قصبه، هر جامعه دینی، هر صومعه، هر محرابی در اروپا» به یک خانواده پناهجو راه دهد.
قصبات کلیسای کاتولیک، در یک منطقه جغرافیایی نسبتا محدود، هر یک بخشی از یک اسقفنشین به شمار رفته و معمولا زیر نظر یک کشیش اداره میشوند.
خواسته پاپ فرانسیس در زمانی مطرح میشود که اروپا باموجی کمسابقه از پناهجویان، که عمدتا از جنگ و تنشهای مرگبار نظامی گریختهاند، روبهرو است.
برخی کشورهای اروپایی مانند آلمان و اتریش به طور گستردهای به آنها اجازه ورود به خاک خود را دادهاند، از سوی دیگر اما سیاست برخی دیگر کشورها با انتقاد روبهرو است.
پاپ فرانسیس در سخنرانی مراسم نماز روز یکشنبه در میدان پطرس قدیس در واتیکان (میدان سن پیر)، گفت «دهها هزار نفر از پناهجویانی که با فاجعه روبهرو شدهاند، در گریز از مرگ، قربانی جنگ و گرسنگیاند و در آروزی آغاز زندگی نو؛ انجلیل از ما خواسته است تا همسایه بیپناهترینها باشیم، به آنها امیدی راسخ بدهیم».به گفته پاپ فرانسیس، واتیکان خود پیشقدم شده و دو قصبه آن دو خانواده پناهجو را پذیرایی میکنند.
رهبر کلیسای کاتولیک از اسقفها و «شبانان واقعی» کلیسا خواسته است تا از او و خواستهاش حمایت کنند.
بحران پناهجویان در اروپا، با واکنشهای گوناگونی روبهرو شده است. برخی کشورها با اسکان دادن شماری زیادی از آنها موافق نیستند. از سوی دیگر نظرسنجیها در کشوری مثل آلمان نشان میدهد که اکثریت مردم از تلاشهای دولت برای مامن دادن به شماری بیشتر از پناهجویان حمایت میکنند.
جنگ سوریه، به گفته سازمان امور پناهندگان ملل متحد، یک چهارم کل جمعیت پناهجویان فعلی را سبب شده است. این رقم از شمار پناهجویان ناشی از جنگ و تنشهای داخلی افغانستان نیز فرا رفته است و هم مقامهای سازمان ملل، هم بخشی از ناظران هشدار دادهاند که شرایط ممکن است بدتر از این نیز بشود.
میلیونها پناهجوی سوری در کشورهایی مانند ترکیه یا لبنان به سر میبرند. از سوی دیگر بسیاری از کشورهای پیرامون خلیج فارس، گام چندانی برای اسکان دادن به آنها برنداشتهاند.
تبریک حسن روحانی به مناسبت سال نو یهودیان
به مناسبت فرارسیدن "روش هشانا"، سال نو یهودیان، پیام تبریکی در حساب توئیتری منتسب به حسن روحانی منتشر شد. این پیام به زبان انگلیسی منتشر شده است. در دو سال گذشته نیز پیامهای مشابهی در این حساب انتشار یافته بود.
سال ۵۷۷۶ عبری شامگاه یکشنبه (۱۳ سپتامبر/ ۲۲ شهریور) آغاز شد. در صفحهای در توئیتر که به نام رئیس جمهور ایران حسن روحانی فعالیت میکند پیام تبریکی به این مناسبت خطاب به یهودیان منتشر شده است.
در این پیام ابراز امیدواری شده "ریشههای مشترک [ادیان] ابراهیمی، احترام را عمق بخشد و صلح و رواداری را به ارمغان آورد".
شهریورماه سال ۹۲، پس از روی کار آمدن دولت یازدهم، برای نخستینبار پیام مشابهی در صفحه منسوب به حسن روحانی منتشر شده بود.
آن زمان خبرگزاری فارس به نقل از محمدرضا صادق، که از مشاوران رئیس جمهور معرفی شده نوشت، روحانی صفحهای در توئیتر ندارد و این گونه صفحهها را طرفداران او در اینترنت راه انداختهاند.
بیشتر بخوانید: وضعیت اقلیتهای دینی و مذهبی در کارنامه دو ساله روحانی
روحانی: تبریک را دوستان نوشتهاند
در دو سال گذشته نیز در صفحه توئیتر منسوب به رئیس دولت یازدهم پیامهای شادباشی به مناسبت فرارسیدن سال نو و دیگر مناسبتهای یهودیان انتشار یافته است.
حسن روحانی سال پیش در حاشیه اجلاس مجمع اقتصاد جهانی در داووس سوئیس اعلام کرد نخستین توئیت تبریک سال نوی یهودی در سال ۹۲ را شخصا ننوشته و "دوستان " این کار را کردهاند.
پیام امسال با عبارت عبری "لشانا تووا" خاتمه یافته که به معنای آرزوی سالی خوب است. این پیام همراه با عکسی از مراسم عبادت یهودیان در کنیسه منطقه یوسفآباد تهران منتشر شد.
"روش هشانا" در دو روز نخست ماه عبری تیشری مصادف با ۲۲ و ۲۳ شهریور گرامی داشته میشود. یهودیان در سه هفته آغاز سال نو مراسم مختلفی برگزار میکنند که روزه بزرگ "یوم کیپور" از مهمترین آنها به شمار میرود.
بیشتر بخوانید: احمدینژاد: بسیجیوار درباره هولوکاست سخن گفتیم
«منکر هولوکاست رفته است»
پیامهای تبریک منسوب به روحانی انعکاس وسیعی در رسانههای غربی داشته است. خبرگزاری آلمان مینویسد، روحانی از سیاستهای دولت اسرائیل به شدت انتقاد میکند اما برخلاف محمود احمدینژاد سخنان یهودیستیزانه کمتر بر زبان میآورد.
محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه دولت یازدهم نیز شهریور ۹۲ فرارسیدن سال نو یهودیان را در شبکه اجتماعی توئیتر تبریک گفته بود.
دختر نانسی پلوسی، رئیس فراکسیون دموکراتها در مجلس نمایندگان آمریکا، در واکنش به تبریک ظریف از او تشکر کرده و نوشته بود: «سال جدید اگر با پایان انکار هولوکاست از سوی ایران همراه بود شیرینتر میشد.»
ظریف در پاسخ به این توئیت منکر انکار هولوکاست توسط ایران شد و بدون نام بردن از احمدینژاد که بارها کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم را منکر شده بود نوشت: «مردی که گمان میشد هولوکاست را انکار میکرد حالا رفته است. سال نو مبارک.»
نسل کشی مسیحیان در کره شمالی
کره شمالی در آسیا بدترین سابقه را در مورد خشونت علیه مسیحیان به نام خود ثبت کرده است.
نشریه آمریکایی ” واشنگتن اگزماینر ” در یادداشتی با اشاره به سفر تاریخی پاپ فرانسیس به ایالات متحده طی روزهای آتی نوشت : مسیحیان در سراسر دنیا به خاطر ایمان خود زندانی و شکنجه می شوند . در سال ۰۱۳ از ۱۹۰ کشور دنیا در ۱۰۲ کشور مسیحیان مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند .
این نشریه همچنین مدعی شد: کره شمالی در آسیا بدترین سابقه را در مورد خشونت علیه مسیحیان به نام خود ثبت کرده است . ۸۰ تا ۱۲۰ هزار تن در این کشور تنها به جرم اعتقادات دینی شان در اردوگاه های کار اجباری هستند .
حذف برنامه ریزی شده رهبران کلیساهای ایران توسط سپاه
واضح است که ماموران اطلاعات ازاین فشارها برای خانه نشین کردن کشیشان و ایمانداران درکلیساهای رسمی و عمده شهرهای اصلی و بزرگ ایران یعنی تهران، اصفهان، شیراز و اهواز و غیره به طور مرتب استفاده می کنند.
ماه دسامبر و سال میلادی تمام شد و سال نو آغازگشت. ایام کریسمس و سال نو مسیحی را گذراندیم. در چند سال گذشته فرا رسیدن این ایام برای مسیحیان ایرانی مصادف با افزایش فشارهای حکومت بر آنها بود. امسال نیز جامعه مسیحی ایران آماده شروع دوباره چنین برخوردهائی به انتظار نشست. بنابر این وقتی در آخرین روزهای دسامبر خبر حمله به یک جمع کریسمسی در تهران و بازداشت کشیش "ورویر آوانسیان" منتشر شد کسی متعجب نشد. به ویژه در یک سال گذشته که حکومت اسلامی تلاش فراوانی برای به تعطیل کشاندن کلیساهای مسیحی ثبت شده ایران و به انزوا کشاندن رهبران آنها انجام داده است.
در یک دهه گذشته که کلیساهای خانگی در ایران شروع به رشد و تکثیر خودجوش نمودند، همواره حکومت جمهوری اسلامی با سیاست دستگیری ایمانداران و فعالان کلیساهای خانگی تلاش کرده تا به خیال خود آنها را محدود نماید. ماموران امنیتی نظام در سالهای اولیه تلاش می کردند تا سر و صدای قضیه در نیاید تا به خیال خودشان باعث همه گیر شدن این پدیده نشوند. فشار بر کلیساهای رسمی و ثبت شده کشور هم همچنان سه دهه گذشته به بهانه حفظ شئونات اسلامی در ایام جشنهای کریسمس و سال نو میلادی با شدت ادامه داشت.
اما از دو سال پیش سرویسهای امنیتی و نظامی ایران که می دیدند همه تمهیدات و تدابیرشان برای ریشه کن کردن مسیحیت از کشور و یا حداقل محدود نگه داشتن آن به اقوام ارمنی و آشوری با شکست روبرو شده، تصمیم گرفتند شمشیر را از رو ببندند و به مقابله علنی با پیروان عیسی مسیح در ایران آنها را وادار به دست برداشتن از ایمان دینیشان یا ترک کشور بنمایند.
حمله علنی
به دنبال تبلیغات بسیار زیاد نیروهای نظامی امنیتی در طی سال 1389 علیه فعالیت مسیحیان بشارتی و کلیساهای خانگی، عاقبت علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در همان سال کلیساهای خانگی و رشد ایمان مسیحی را از بزرگترین خطرهای تهدید کننده نظام اسلامی تحت فرمان خود خواند. این بیانات او مجوز حمله علنی به کلیساهای خانگی شد و در دی ماه آن سال در ایام کریسمس چند صد نفر از نوکیشان مسیحی در شهرهای ایران و بویژه پایتخت یعنی تهران و توابع آن بازداشت شدند. مرتضی تمدن استاندار تهران در پی این بازداشتها در رسانه های رسمی ایران اظهار داشت که از این پس دستگیری و سخت گیریهای بیشتر علیه مسیحیان ایران توسط حکومت اجرا خواهد شد.
در تمام طول سال 1390 این وعده مسئولان نظام برای فشار بیشتر بر مسیحیان ایران با قدرت تمام از سوی نیروهای امنیتی و دستگاههای قضائی اسلامی به شدت پی گیری شد. فشار بر بازداشت شدگان و خانواده ها و دوستان آنها در طول مدت بازداشت و پس از آن ، همچنین ایجاد فضای امنیتی و پلیسی از طریق احضارهای مکرر به مراکز بازجوئی و بازداشت مجدد برخی از فعالان مسیحی در شبکه های اجتماعی اینترنتی و یا کسانی که در توزیع کتب مقدس مسیحی مسیحی دست داشتند، از جمله این موارد بود.
از یک سال قبل با نزدیک شدن به ایام کریسمس این فشارها بازهم تشدید شد. اما این بار فقط کلیساهای خانگی و مسیحیان فعال در آنها نبودند که هدف حملات حکومت اسلامی قرار گرفتند. کلیساهای رسمی و دارای مجوز کشور که سابقه تاسیس آنها به سالهای پیش از انقلاب اسلامی 1357 برمی گردند و برخی با قدمت بیش از نیم قرن هستند، هدفهای جدید رژیم بودند.
هجوم در اهواز
این سری حملات جدید با هجوم مردان نقاب پوش به سرویس کریسمس کلیسای جماعت ربانی اهواز در جمعه دوم دی ماه 1390 علنی شد. ماموران امنیتی که روی خود را با نقابهای سیاه پوشانده بودند همه حاضران در محل کلیسا حتی کودکان حاضر در مراسم ویژه کودکان را با خود به مراکز امنیتی منتقل کردند. هر چند بیشتر حاضران در آن کلیسا بعد از بازجوئی و ثبت مشخصات آزاد شدند ولی کشیش کلیسا و همسرش به همراه دوتن از خادمان تا مدتها در بازداشت ماندند و عاقبت با وثیقه های سنگین مالی به طور موقت تا زمان رسیدگی به اتهاماتشان آزاد شدند. این کلیسا پس از آن دیگر اجازه فعالیت نیافت و در آن بسته شد و اکنون در اشغال دادگاه انقلاب اهواز می باشد.
البته این اولین مورد حذف و تعقیب یک رهبر کلیسای رسمی در کشور نبود. پیش از آن در سال 1388 کلیسای شهرآرای تهران و در اوایل سال 1389 کلیسای پنطیکاستی کرمانشاه که هردو کلیساهای آشوری بودند به جرم غسل تعمید دادن مسلمانان مسیحی شده تعطیل گردیدند و رهبران آنها مورد تعقیب قضائی قرار گرفتند.
قبل از آن نیز کلیساهای جماعت ربانی ارومیه و شاهین شهر با اتهامات مشابه و بهانه های واهی روبرو شدند. آن دو کلیسا نیز از سوی حکومت تعطیل شدند و ایمانداران مسیحی از ورود به آنها منع گردیدند.
از چهار کلیسائی که تا پیش از کلیسای جماعت ربانی اهواز توسط حکومت اسلامی به تعطیلی کشانده شد فقط دو کلیسای جماعت ربانی ارومیه و آشوری شهرآرا با تغییر مدیریت و تحت نظارت کامل دولتی مجوز اداره کار گرفتند به شرط آنکه از پذیرش مسلمان زاده ها و نوکیشان مسیحی به کلیساهای خود جلوگیری کنند. اما رهبران این چهار کلیسا یعنی کشیش رهبر کلیسای جماعت ربانی ارومیه، کشیش ادیسون غریبیان رهبر کلیسای جماعت ربانی شاهین شهر، کشیش ویلسون عیسوی رهبر کلیسای پنطیکاستی کرمانشاه و پدر ویکتور رهبر کلیسای شهر آرای اصفهان هرگز نتوانستند دوباره به کار خود ادامه دهند و مورد تعقیب قضائی قرار گرفتند.
بعد از هجوم به کلیسای جماعت ربانی اهواز فشار علنی برای در انزوا قراردادن رهبران کلیساهای ثبت شده ایران و اجبار آنها به ترک کار و رفتن از ایران به طور بی سابقه ای با استفاده از روشهای مختلف شدت گرفت.
فشار به اصفهان
این فشارها بر کشیش "لئونارد کشیشیان" رهبر کلیسای جماعت ربانی اصفهان به وسیله کنترل شدید و احضارهای مکرر به نهادهای امنیتی و بازجوئی های پی درپی به مدت دو سال باعث شد عاقبت او در سال 1391 مجبور به مهاجرت اجباری از کشوربشود. نامبرده در شب سال نو میلادی 2010 (جمعه 10 دی ماه 1389) به اداره اطلاعات احضار شده بود و حدود یک ماه در بازداشت ماند. بعد از مهاجرت او گروه امنیتی جدیدی که نظارت بر کلیساهای اصفهان دومین شهر بزرگ ایران را بر عهده گرفتند با گماردن ماموران ثابت ضمن کنترل ورود و خروج ایمانداران مسیحی از اجرای مراسم مذهبی و موعظه توسط سرپرست جدید معرفی شده کلیسا به بهانه های واهی جلوگیری می کنند و با روش تهدید تلاش می کنند اعضای کلیسا را وادار کنند که داوطلبانه از آمدن به کلیسا خودداری کنند.
همین وضعیت در کلیساهای حوزه اسقفی اصفهان نیز مشاهده می شود. در این شهر اکنون ماموران اداره ارشاد اسلامی و عوامل سرویسهای امنیتی به جای کشیشها کلیساها را اداره می کنند. این افراد در همه امور کلیسا دخالت می کنند و مرتب با تذکرهای خود به افرادی که در کلیسا حاضر می شوند، تلاش می کنند به هرترتیب از تعداد شرکت کنندگان در جلسات بکاهند. آنها رهبران کلیساها را تهدید می کنند که حتی یک کلمه با غیر مسیحیان حرف نزنند و به زبان ساده تر مسلمان زاده ها را اصلا تحویل نگیرند.از طرف دیگر به شدت مراقبت می کنند که شخص جدیدی به کلیسا نیاید.
آنها مدتی پیش از کشیش "شریفیان" رهبر کلیسای "حضرت لوقا" خواستند که کپی کارت ملی ، برگ تعمید و آدرس و شماره تلفن تمام ایماندارانی که به آن کلیسا رفت و آمد می کنند در اختیارشان بگذارد. ماموران تاکید کردند که اگر کسی این مدارک را تحویل ندهد حق شرکت در جلسات کلیسا را ندارد. بعد از درخواست کشیش کلیسا برای ارائه این مدارک از سوی حاضران در جلسات کلیسا، عده ای از دردسرهای بعدی ترسیدند و تصمیم گرفتند دیگر به کلیسا نروند.
در 3 اسفند 1390 ماموران امنیتی کشیش "حکمت سلیمی" رهبر کلیسای "پطرس مقدس" اصفهان را بازداشت کردند. بعد مشخص شد که همزمان با او تعداد دیگری از مسیحیان فعال در کلیساهای حوزه اسقفی اصفهان ( کلیسای حضرت لوقا و کلیسای پطرس مقدس) نیز بازداشت شده اند که فقط اسامی و مشخصات 9 نفر از آنها در رسانه ها درج شد. به کشیش حکمت سلیمی اتهام تبشیر مسیحیت، نشر بدون مجوز کتاب و دادن تعمید تفهیم شد. بقیه بازداشت شدگان نیز برای بشارت مسیحی ، شرکت در کنفرانسهای مسیحی، توزیع انجیل و تشکیل کلیساهای خانگی تحت پی گرد قرار گرفتند. کشیش سلیمی و بقیه این افراد پس از گذشت هفتاد روز به تدریج به طور موقت با سپردن وثیقه مالی تا زمان رسیدگی به اتهاماتشان در دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان آزاد شدند.
محدودیتها در تهران
در تهران از روز 5 اسفند 1390 برگزاری هرنوع مراسم مذهبی و برنامه پرستشی مسیحی به زبان فارسی در کلیسای انجیلی ارامنه تهران ، روزهای جمعه ممنوع شد. ماموران ابلاغ کننده این حکم که از سوی مراجع حکومتی صادر شده است به رهبران کلیسا اعلام کرده اند که دیگر حق برگزاری جلسات مذهبی مسیحی به زبان فارسی در روزهای جمعه را ندارند.آنها مسئولین کلیسا را تهدید کرده اند که اگر باردیگر بخواهند برنامه های مسیحی خود را در روز جمعه که روز مقدسی برای مسلمانان محسوب می شود ادامه دهند با بمب گذاری در کلیسا روبرو خواهند شد!
همزمان برگزاری جلسات آموزشی برای نوایمانان مسیحی در کلیسای جماعت ربانی مرکز نیز از به کلی ممنوع اعلام شد و این کلاسها دیگر برگزار نگردید.این جلسات که روزهای شنبه در کلیسای مرکز برگزار می شد بخشی از برنامه عادی این کلیسا محسوب می گردد که برای سالیان متمادی در حال اجرا بود.البته ممنوعیت جلسات روز جمعه از دو سال قبل برای کلیسای مرکزی جماعت ربانی نیز اعمال شده بود و این کلیسا از روی اجبار تمام سرویسهای مذهبی خود را در روزهای یکشنبه اجرا می کند که در ایران روز تعطیل نیست.
در کلیسای جماعت ربانی مرکز به شدت از طرف ماموران حکومت به خادمان کلیسا برای ندادن بشارت به غیر مسیحیان تذکرات سفت و سخت داده میشود. از آنها می خواهند که از پذیرش تازه واردان خودداری کنند. ماموران حکومت به صورت فزاینده ای مسئولان کلیسا را مورد تهدید قرار می دهند. بطور مثال یکی از این ماموران رابط حکومت در نشستی با رهبران و خادمان کلیسا به آنها گفته بود: "اگر با ما همکاری نکنید و دستورات ابلاغ شده توسط ما را مو به مو انجام ندهید آنوقت ممکن است عده ای جمع شوند و به کلیسا حمله کنند و همه چیز را اینجا از بین ببرند.در چنین وضعی نیروهای امنیتی حکومت از شما در برابر آنان هیچ حمایتی نخواهند کرد." منظور این مامور تهدید کلیسا به حمله لباس شخصیهای شناخته شده مزدور حکومت اسلامی در صورت نادیده گرفتن دستورات محدود کننده بوده است. همه این تهدیدات وقتی انجام می گرفت که رهبران کلیسای مرکز برای اعلام اسامی ایمانداران حاضر در جلسات خود و تحویل کپی کارت شناسائی ملی آنها،از سوی مقامات امنیتی تحت فشار بودند.
در19 خرداد1390 کمپین بین المللی برای حقوق بشر در ایران گزارش تعطیلیکلیسای جنت آباد تهران را منتشر نمود. بنا به اطلاعیه کمپین، این کلیسا به دستور عوامل سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مجبور به تعطیل دائم همه فعالیتهای خود از تاریخ 6 خرداد 1391شد. کلیسای جنت آباد از کلیساهای زیر مجموعه کلیسای جماعت ربانی مرکز در تهران و دارای سرویسهای مذهبی به زبان فارسی بود.
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران ضمن اعلام این خبر، آن را یک توطئه برنامه ریزی شده برای تعطیل تمام کلیساهای پروتستان خواند واعلام کرد که پرونده کلیساهای جماعت ربانی در تهران به "اطلاعات سپاه" داده شده است. مطابق اطلاعیه کمپین از حدود یک ماه قبل از آن تمام مسئولان سابقی که از سوی حکومت با کلیساهای تهران در ارتباط بوده اند عوض شده اند. ماموران جدید خود را کارکنان "سازمان اطلاعات سپاه پاسداران" معرفی کرده، گفته اند از سوی مقامامات بالا پرونده کلیساهای جماعت ربانی از دست وزارتخانه های اطلاعات و ارشاد اسلامی خارج شده است و از این پس اطلاعات سپاه مسئول رسیدگی به امور مربوط به کلیساهای جماعت ربانی در ایران می باشند. اطلاعات سپاه از سازمانهای موازی اطلاعاتی در ایران می باشد که مستقیم زیر نظر دفتر رهبر جمهوری اسلامی کار می کند و عوامل آن به سختگیری بیش از حد به مخالفان شهرت دارند.
مدیر ارشد کمپین حقوق بشر برای ایران در پایان اطلاعیه اضافه کرده بود: ترس فعالان حقوق بشر این است که عدم واکنش جهانی نسبت به تعطیلی این کلیسا علنی و رسمی در ایران باعث تشویق حکومت جمهوری اسلامی به بستن کلیه کلیساهای رسمی در ایران بشود. چنین امری در صورت تحقق می تواند ضربات زیادی به مسئله آزادی همه مذاهب در ایران بزند.
پیش بینی کمپین حقوق بشر برای ایران درست از آب در آمد. در 5 مرداد 1391ماموران اطلاعات سپاه پاسداران به کلیسای "عمانوئیل" تهران هجوم بردند و از کشیش "سرگی شاوردیان" رهبر این کلیسا و سایر حاضران در محل خواستند فوری آنجا را ترک نمایند. آنها به رهبران کلیسا گفتند که مجوز فعالیت این کلیسا لغو شده است و از این پس اجازه برگزاری مراسم پرستشی و نیایشی یا هرگونه فعالیت مسیحی در آن مکان را ندارند. دو ماه قبل از آن مهندس مهرداد سجادی 35ساله به همراه همسرش خانم "فروغ دشتیان پور" از اعضای فعال و مشایخ کلیسای عمانوئیل تهران در روز 4 خرداد 1391 توسط ماموران لباس شخصی وزارت اطلاعات ایران بازداشت شده بودند. خانم دشتیان پور بعد از چند هفته آزاد شد . ولی همسرش همچنان در بازداشت به سر می برد و از وضعیت حقوقی نامشخصی برخوردار است. بعد از اخراج اجباری رهبر کلیسا و بسته شدن دفتر آن ، اعضای فعال کلیسا نیز در جریان قرار گرفتند و از آنها خواسته شد دیگر در روزهای یک شنبه به محل کلیسا مراجعه نکنند. ایمانداران مسیحی دیگر کلیسا که از ماجرا خبر نداشتند وقتی روز یک شنبه 8 خرداد 1391به محل کلیسا مراجعه کردند با درهای بسته آن مواجه شدند.
کشیش و رهبر کلیسای عمانوئل تهران سرگی شاوردیان در چندین نوبت به نهادهای امنیتی و اطلاعاتی تهران بزرگ احضار شد و برای جلوگیری از فعالیتهای تبلیغی ایمانداران کلیسای خود به خصوص پایان دادن به موعظه های مهرداد سجادی تحت فشار قرار گرفت. ایشان حتی در یک مورد به مدت 2 شب نیز تحت بازداشت موقت بود.
کشیش شاوردیان که همواره تلاش فراوانی برای اجرای کامل همه مقررات و محدودیتهای وضع شده از سوی حکومت در مورد کلیساها می کرد، ضمن قبول همه دستورات ابلاغ شده توسط نهادهای امنیتی و نظارتی دولت، هرگز حاضر به پذیرش دخالتهای مستقیم افراد غیر مسئول در امور رهبری روحانی کلیسا نبود. از این رو به شدت مورد خشم ماموران امنیتی قرار گرفت. این بود که عوامل امنیتی حکومت تلاش مجدانه ای را برای تغییر کشیش سرگی از طریق شورای اجرائی کلیساهای انجیلی تهران آغاز کردند.
عوامل امنیتی بعد از مدت کوتاهی به شرط عدم حضور کشیش شاوردیان در کلیسا با باز شدن ظاهری درهای کلیسا تحت نظارت مستقیم و مدیریت پشت پرده ماموران اطلاعات سپاه موافقت کردند. آنها خواستار آن شدند که ایشان نه تنها به عنوان کشیش و رهبر بلکه به عنوان یک ایماندار ساده نیز حق ورود به کلیسای عمانوئیل را نداشته باشد. آنهاهمچنین اسم چند ایماندار قدیمی و فعال کلیسا را نیز اعلام کرده و ورود آنها را به کلیسا ممنوع نمودند.
قبلا در ماه ژانویه همان سال خبرگزاری مسیحی "کمپس دایرکت نیوز" خبر داده بود که این کلیسای مسیحی تهران؛کلیسای عمانوئیل و "کلیسای پطرس مقدس" که دارای جلسات پرستشی و موعظه مسیحی به زبان فارسی بودند مجبور شدند جلسات خود به زبان فارسی را در روزهای جمعه تعطیل کنند.
بازداشتها در شیراز
در 19 بهمن ماه 1390 ماموران امنیتی و نظامی به یک کلیسای خانگی در شیرازهجوم بردند و عده ای را بازداشت کردند. سه نفر آنها به فاصله کوتاهی و یک نفر بعد از هشت ماه به طور موقت آزاد شدند ولی 4 نفر آنها از جمله صاحب خانه ای که کلیسا در آن تشکیل شده بود همچنان در بازداشت هستند و بلا تکلیف بین زندان و دادگاه انقلاب اسلامی شیراز در رفت و آمد می باشند. پس از این بازداشت کلیساهای اسقفی شیراز نیز به بهانه های واهی مورد نظارت شدید و آزار و اذیت کشیشان و رهبرانشان قرار گرفتند.
در کلیسای "شمعون غیور" آن شهر این ماموران بر همه چیز حتی سرودهای پرستشی کلیسا نظارت می کنند. یک مامور اطلاعات و امنیت تمام اختیارات کشیش کلیسا را در دست گرفته است و در عمل "کشیش اشرفی" رهبر کلیسا را از اداره امور کلیسا کنار گذاشته. مامور مذکور رهبران کلیسا را دائم تهدید می کند که در صورت عدم اجرای دستورات او کلیسایشان توسط مقامات قضائی برای همیشه تعطیل خواهد شد. این مامور امنیتی برخوردهای شخصی بدی با ایمانداران قدیمی کلیسا دارد و با آنها طوری رفتار می کند که به قول خودش پایشان از کلیسا قطع شود. در موارد بسیاری ایمانداران کلیسای شمعون غیور به خاطر این فشارها از رفتن به کلیسا صرف نظر کرده اند چون از درگیر شدن با ماموران اداره اطلاعات می ترسند.
دست آخر اینکه در اوایل مهرماه 1391 خبر دستگیری 30 نفر از نوکیشان مسیحی شیراز منتشر شد. در بین آنها که به دلایل امنیتی اسامی آنها هنوز رسما اعلام نشده است چند تن از اعضای کلیساهای اسقفی شیراز نیز وجود داشتند. خبرگزاریهای وابسته به حکومت جمهوری اسلامی این دستگیریها را تائید کردند و تعداد بازداشت شدگان را در شهرهای استان فارس 40 نفر اعلام کردند. گزارشات رسیده نشان می دهد که خانواده های دستگیر شدگان و آن عده که تا کنون آزاد شده اند به شدت تحت مراقبت و کنترل دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی هستند. گفته می شود ماموران آنها را حتی در صورت داشتن یک تماس مشکوک دوباره احضار و بازداشت می کنند. ایمانداران کلیساها نیز از ترس بازداشت و پی گیری جرات رفتن به کلیسای خود را که سالها در آن به عبادت خدا می پرداختند ندارند.
مقصود نهائی
اکنون واضح است که ماموران اطلاعات از این فشارها ی سیستماتیک و برنامه ریزی شده برای خانه نشین کردن کشیشان و ایمانداران در کلیساهای رسمی و عمده شهرهای اصلی و بزرگ ایران یعنی تهران، اصفهان، شیراز و اهواز و ... به طور مرتب استفاده می کنند.
هدف آنها که چندان هم تلاش برای پنهان کردن آن ندارند این است که با خالی کردن محتوای کلیساها و فشار روز افزون بر رهبران و ایمانداران، کلیساهای قدیمی به تدریج خودشان از درون بپاشند و تعطیل شوند. آنها گمان می کنند که اینگونه جامعه جهانی متوجه ضدیت آنها با آزادی مذهبی و حقوق اقلیتها نخواهد شد و یا نمی تواند بر آنها در مجامع بین المللی ایرادی بگیرد.
حکومت جمهوری اسلامی با گماردن ماموران امنیتی خشن و نیروهای زبده اطلاعاتی برای مقابله با گسترش مسیحیت در ایران، تلاش سازمان یافته و طراحی شده ای برای منزوی کردن رهبران مسیحی و خارج کردن اداره کلیساها از دست آنها با روشهای جاسوسی و تفرقه افکنانه دارد. آنها می خواهند در نهایت این رهبران را با افزودن فشارها مجبور به مهاجرت از ایران بکنند و بعد آنها را عوامل تحریک شده دشمنان جمهوری اسلامی معرفی کنند.
مقصود نهائی رهبران جمهوری اسلامی و روحانیون تندرو شیعه از این اعمال تعطیلی کامل همه کلیساها در ایران و توقف هرگونه مراسم نیایش و پرستش مسیحی در این کشور می باشد. رفتار آنها با کلیساها و رهبران مسیحی باعث ایجاد یک نگرانی بزرگ در جامعه مسیحیان ایران برای از دست دادن همین حداقل امکانات موجود برای پرستش خداوند در کشورشان می باشد.
رفتارهای حکومت ایران در مورد مسیحیان به طور کامل مغایر با اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر و قوانین بین المللی درباره آزادی مذهبی است که جمهوری اسلامی متعهد یه رعایت آن میباشد.
بازداشت تعدادی دیگر از نوکیشان مسیحی در کرج
در ادامه آزار و اعمال فشار بر نوکیشان مسیحی و دگراندیشان مذهبی عقیدتی در ایران، دست کم هشت تن از اعضای یک کلیسای خانگی در کرج توسط ماموران امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شدند. وضعیت کشیش سعید عابدینی نیز در زندان گوهردشت کرج همچنان نگران کننده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، هایده شادنیا، شهین بشیری، مونا چهاردولی، اسماعیل فلاحتی، نعمت الله یوسفی و فردی به نام رازمیک به همراه دست کم دو تن دیگر از نوکیشان مسیحی دیگر، روز جمعه در حالی که جهت مراسم پرستشی گردهم آمده بودند، از سوی ماموران امنیتی لباس شخصی بازداشت شدند.
به گزارش هرانا به نقل از شاهدان و همسایگان، بازداشت این افراد با بی احترامی و ضرب و شتم صورت گرفته و ماموران امنیتی بازداشت شدگان را با مقداری کتاب و جزوه به خودروهای ون انتقال دادند. بر اساس این گزارش، ماموران امنیتی که بیسیم و سلاح کمری همراه داشتند، همچنین دیش های دریافت ماهواره ساختمان مذکور را نیز جمع آوری کردند.
آخرین گزارش ها از آزادی موقت سه تن از بازداشت شدگان با قرار وثیقه خبر می دهند، اما از سرنوشت و محل نگهداری دیگر بازداشتی ها خبری منتشر نشده و پیگیری خانواده های آنان در مقابل زندان کرج و دادگاه انقلاب نتیجه ای نداشته است.
همزمان منبع هرانا از ادامه وضعیت نگران کنندۀ کشیش سعید عابدینی در زندان رجایی شهر (گوهردشت) گزارش می دهد. بر اساس گزارش مذکور، شامگاه پانزدهم مرداد ماه به بند دوازده زندان رجایی شهر (بند زندانیان سیاسی – عقیدتی) یورش برده و ضمن بازرسی شدید آن محل، نسبت به کشیش سعید عابدینی رفتار بسیار ناشایستی داشتند. این کشیش ایرانی- آمریکایی، چندی پیش نیز در زندان مورد حمله و ضرب و شتم قرار گرفته بود.
بر اساس گزارش ها، هم اکنون دهها نوکیش و ایماندار مسیحی، همانند فعالان و شهروندان بهایی، دراویش، اهل تسنن و دیگر دگراندیشان عقیدتی، در زندانها و بازداشتگاههای جمهوری اسلامی به سر میبرند.
کمیسیون بین المللی آزادی ادیان در ایالات متحده امریکا، هفته گذشته و در آستانه دومّین سال شروع ریاست جمهوری حسن روحانی، وضعیت نقض حقوق بشر در ایران را همچنان اسف بار خوانده و دستگیری حبس و توقیف بسیاری از زندانیان وجدان را محکوم کرده و خواهان آزادی فوری آنها شده بود.
همچنین احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران، طی بیست و هشتمین نشست شورای حقوق بشر آن سازمان پیرامون ادامۀ روند سرکوب گروههای مذهبی و عقیدتی در ایران هشدار داده و گفته که حقوق اقلیتهای مذهبی در ایران مانند یارسان، بهائیان، مسیحیان، دراویش و مسلمانان سنی همچنان نقض می شود و بحرانی است. نهادهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی، همچنان نوکیشان مسیحی را آزار داده و تارنماهای آنها را نیز مسدود می کنند. نوکیشان مسیحی اغلب اوقات در دوره بازداشت مورد اذیت و آزار روانی و جسمی شدید از جمله تهدید به اعدام شده اند .
شنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۹۴
خداوندا در این روزگار مملو از فجایع و جهان پر از کینه، چگونه میتواند ایمان وجود داشته باشد؟
خداوندا در این روزگار مملو از فجایع و جهان پر از کینه، چگونه میتواند ایمان وجود داشته باشد؟
ایمان و مرثیه چنان در هم عجیناند که گویی ایمانی کوفته شده و عاری از هر حس نزدیکی تنها میراث ماست. برای "چرا"یی رنجها پاسخی نمیتوان یافت، تور معنایابی ما خیلی کوچک است. مذهبی که از غیبت خدا صحبت نمیکند واقعی نیست. ما بهدنبال پاسخیم اما بهجای پاسخ با خدایی درهم شکسته روبرو میشویم. در اشکهایمان، اشک خدا را میبینیم. خدایی که بهجای توضیح رنجهایمان در آنها شریک میشود. بله، رقص شادی الهی تا به روز آخر به تأخیر افتاده است.
ایمان و مرثیه چنان در هم عجیناند که گویی ایمانی کوفته شده و عاری از هر حس نزدیکی تنها میراث ماست. برای "چرا"یی رنجها پاسخی نمیتوان یافت، تور معنایابی ما خیلی کوچک است. مذهبی که از غیبت خدا صحبت نمیکند واقعی نیست. ما بهدنبال پاسخیم اما بهجای پاسخ با خدایی درهم شکسته روبرو میشویم. در اشکهایمان، اشک خدا را میبینیم. خدایی که بهجای توضیح رنجهایمان در آنها شریک میشود. بله، رقص شادی الهی تا به روز آخر به تأخیر افتاده است.
شرق عدن هنوز جولانگاه درد و رنج است
شرق عدن هنوز جولانگاه درد و رنج است؛ چرا که حیات تاکنون در آنجا به کمال نرسیده است. آنچه در حال حاضر غالباً روایت تجربۀ ماست، پیروزی شر بر خیر، بیعدالتی بر عدالت، بیماری بر سلامتی و شک بر ایمان است. زبان بشر در شرق عدن مالامال از سؤالات و ابهامات است. سؤالاتی از قبیل "چرا؟" "تا به کی؟" بخش عمدهای از گویش انسان را به خود اختصاص دادهاند. گویی تا به آخر جهان ایمان و یأس با یکدیگر تنشی پایانناپذیر دارند. هنگامی که کلیسا در صدد پایان دادن به این تنش است بهتدریج از حقیقت و شهادت کتابمقدس فاصله میگیرد. آری، شادی غیرواقعبینانه کیفیت ایمان را در ما تضعیف میکند. مذهبی که در آن رمز و راز جایی ندارد به نظامی خود ساخته تبدیل میگردد.
تو از کجا میدانی؟
شخصی از یک پیرمرد ماهیگیر که بنظر میرسید ایمانش به عیسیمسیح خالصانه و محکم است پرسید: تو از کجا میدانی که مسیح از مرگ برخاسته است؟ ماهیگیر در حالیکه داشت به ساحل اشاره میکرد از آن مرد پرسید:
آیا آن خانهها را که نزدیک آن صخره بلند است میبینی؟ ماهیگیر ادامه داد:
زمانی که من در دریا هستم و از ساحل بسیار دور میباشم بوسیله نوری که از پنجره خانهها منعکس میگردد متوجه طلوع خورشید میشوم.
خوب سؤال شما این است که من چگونه میدانم که مسیح حقیقتاً از مردگان برخاسته است؟! خیلی ساده است، چون من نور روی او را هر روز از چهره بعضی از برادرانم میبینم و هم اینکه نور و جلال او در زندگی خود منهم میتابد و من امیدوارم که من حقیقتاً انعکاس آن نور به دیگران باشم.
بله این همان چیزی بود که برای شاگردان در روز پنطیکاست اتفاق افتاد. آنها نور مسیح قیام کرده را منعکس میکردند و به این خاطر نیز همه مردم متعجب شده بودند. تنها از طریق انعکاس نور مسیح در زندگیهایمان دنیا خواهد فهمید که مسیح حقیقتاً از مردگان برخاسته است.
بهترین نصیب
یک مسیحی شاد مردی را که دورهگردِ خرده فروش بود دید و به او گفت: این چه افتخار بزرگی است که انسان نجات یافته باشد. مرد دورهگرد گفت بله درست است اما من چیز دیگری را از این بهتر میدانم. مرد مسیحی با تعجب گفت بهتر از نجات یافتن؟!! و سپس ادامه داد: چه چیزی میتواند وجود داشته باشد که بهتر از نجات یافتن باشد؟ و جواب غیر منتظره مرد دورهگرد این بود: داشتن رابطهای نزدیک با آن کسی که مرا نجات داد.
هنگامی که عیسی حولهای به کمر خود بست.....
هنگامی که عیسی حولهای به کمر خود بست، آب را در لگن ریخت و شروع به شستن پاهای شاگردانش نمود. شمعون پطرس به او اعتراض کرد که این کار در شأن مسیح نیست. ما نیز همراه با پطرس بر این باوریم که ما شاگردان او باید خادم باشیم. اما عیسی به پطرس پاسخ داد: «اگر ترا نشویم ترا با من نصیبی نیست.» عمل عیسی انسان را متحیر میسازد.
تا زمانی که نتوانم به چنین محبتی از سوی مسیح نسبت بهخود باور داشته باشم، تا زمانی که با ایمان نتوانم او را بهعنوان خادم خود و همزمان خدای خود بپذیرم، تا زمانی که حقیقتاً درک نکنم که برای او خیریت من مهمتر از جلال وی است، آری تا زمانی که این حقایق را نپذیرم، نمیتوانم با او مشارکت داشته باشم.
یمان دستی است که برای گرفتن دراز میشود!
اگر ایمان ما امری است که داشتن یا نداشتن آن فرقی در ما بهوجود نمیآورد، اگر ایمان ما نقشی حیاتی در زندگی ما ندارد، پس دیگر تعجبی ندارد که اطرافیانمان آن را امری بیاهمیت بینگارند. آنچه که ما اهمیت زیادی برای آن قائل نیستیم، نمیتواند توجه دیگران را به خود جلب کند. اگر چیزی برای ما اهمیت داشته باشد، نمیتوانیم در موردش ساکت باشیم. اگر ایمانمان حقیقی باشد، بهگونهای بیان میشود که بر دیگران تأثیر میگذارد.
روحانیت حقیقی یا روحانیت مسیحی نه بر خویشتن بلکه بر فردی دیگر یعنی بر عیسی استوار است.
هنگامی که به تاریخ مینگرید، متوجه میشوید که چرا مسائل روحانی با سوءظن و حتی گاهی با دشمنی آشکار مردم روبرو میشود. زیرا در عمل، در بسیاری از موارد، روحانیت به عصبیت تبدیل شده است، یا در دامان خودپرستی غلطیده، یا به شکل خودنمایی در آمده، یا فرد رفتارهای خشونتآمیز از خود نشان داده است. چگونه چنین اتفاقاتی افتاده است؟ اگر بخواهیم پاسخ کوتاهی به این سؤال بدهیم، باید بگوییم هنگامی که پیام انجیل را نادیده میگیریم و خودمان اصولی را بهعنوان مرجع و ملاک بنیادین روحانیتمان تعیین میکنیم، خودمان را بهعنوان پیام کتابمقدس میانگاریم که روحانیتمان باید براساس آن شکل گیرد ... روحانیت حقیقی یا روحانیت مسیحی نه بر خویشتن بلکه بر فردی دیگر یعنی بر عیسی استوار است.
زمان بشارت
هودسون تیلور میسیونر معروف میگوید که یک شبان چینی از جوان نوایمانی چنین سؤال کرد که آیا حقیقت دارد که تو فقط سه ماه است که خداوند را شناختهای؟ جوان جواب داد که بله چنین است. شبان ادامه داد که چند نفر را برای عیسی مسیح صید کردهای؟ جوان گفت من یک نوایمان هستم و تازگی به عهد جدید را تجربه کردهام. شبان به او گفت: آیا در خانه از شمع استفاده میکنی؟
جوان پاسخ داد آری. شبان باز از او پرسید آیا تو انتظار داری زمانی که شمع به نیمه خود برسد شروع به درخشش نماید؟
جوان گفت: نه انتظارم این است که با روشن شدن شمع، درخشش آن نیز آغاز گردد.
در این زمان بود که جوان نوایمان نکته لازم را دریافت نمود و ظرف مدت ۶ماه نه تنها چند نفر از همسایگان را بشارت داد و آنان را بسوی خداوند هدایت نمود، بلکه در مناطق دیگر نیز کار بشارت را ادامه داد.
آنجا که ایراد و انتقاد نیست، مدح و تحسین لذتی ندارد.
عمل یک مسیحی
ما باید کاملا باز و همانند موم در دستهای خدا نرم باشیم. اتفاقاتی که در زندگی ما میافتد و ما به عنوان هدایای خداوند میپذیریم به ما این فرصت را میدهند که دائما خلاق بوده و مانند یک مسیحی عمل کنیم.
بسیاری از اوقات مسیحیان عادت دارند هنگامی که مشکل یا خطری به وجود میآید رو به سوی خدا نموده فریاد برآورند: "خداوندا، ما را محافظت کن ما را نجات ده، برای ما مبارزه کن". چقدر باید خداوند با تأثر به ما نگاه کند و با زبان سکوت -که اگر قلبهایمان به دلیل ترس ناشنوا نشده بود میشنیدیم- به ما بگوید: "اما من تو را به درون این شرایط فرستادم تا برایم مبارزه کنی، آیا تو جزو آن لشکر پیشتاز ملکوت نیستی که فرستادهام تا بر روی زمین برای من بجنگد؟ آیا من به رسولان خود نگفتم: "همانطوری که پدر مرا فرستاده، من نیز شما را میفرستم که زندگی کرده و بمیرید؟" آیا تو مثالها و نصایح رسولان را فراموش کردهای؟"
این بر عهدۀ ماست که حضور مسیح بر روی زمین باشیم، گاه پیروزمندانه و گاه مصلوب شده. ما باید همواره خودمان را بدهیم و هرگز فرار نکنیم.
گناهکار بودن خود را تصدیق کنید!
● هنگامی که برای معالجۀ نوعی بیماری استخوانی تحت درمان بودم در کتابی جملهای خواندم که شدیداً مرا تحت تأثیر قرار داد. "سلولهای بافت استخوانی نیز چون دیگر بافتهای زندۀ بدن پیوسته در حال ترمیم و نابودی و بازپدیدآیی هستند."
بهنظر میرسد که این واژهها نه تنها در مورد بدن ما بلکه در مورد تأکید پیوسته مسیحیت در مورد شکستگی نفس و انکار خود نیز صادق میباشد. توجه کنید! به گناهانتان اعتراف نمایید! گناهکار بودن خود را تصدیق کنید! من از تکرار پیوستۀ این روند خسته شده بودم و تحمل ادامۀ راهی را که در پیش بود نداشتم.
اما در جملهای که خواندم واژۀ "زنده" عمیقاً بر من تأثیر گذاشت. این بافتهای زنده هستند که پیوسته نابود میشوند و از نو زاده میشوند. تا زمانی که رابطۀ من با خدا رابطهای زنده است، بهنظر میرسد که این واقعیت زیستشناختی خاطر نشان میسازد که فرآیند شکستگی و اضمحلال نیز بخشی از رابطۀ من با خدا را تشکیل میدهد. اعتراف به گناه و تصدیق تقصیر خویشتن از تجدید حیات جداناپذیرند..... بدون پاکسازی و هَرس، رشدی نخواهد بود و بدون مرگ تولد جدید ممکن نیست.
الیزابت شریل
مَثَل غازها
در پاییز آینده هنگامی که غازها بهطرف جنوب کوچ میکنند، به پرواز آنها توجه کنید که چگونه بهصورت عدد ۷ با هم حرکت میکنند. شاید توضیح علم برای توجیه و لزوم این نحوۀ پرواز، برای شما خالی از شگفتی نباشد؛ حرکت بالهای هر پرنده، باعث ترفیع پرندهای که بلافاصله در پشت سر وی قرار دارد، میگردد، بهطوری که در مقایسه با حرکت مجزای هر پرنده، پرواز "هفت مانند" آنها، ۷۰٪ به سرعت و تسهیل پرواز آنها میافزاید.
هنگامی که غازی از این شکل ۷ پروازی خارج میشود، بلافاصله اُفت میکند و مقاومت هوا را احساس میکند. لذا فوراً به آن ترتیب باز میگردد تا از مزیتِ قدرتِ پروازِ پرندۀ جلویی استفاده ببرد. وقتی که غازی که رهبری گروه را به عهده دارد خسته میشود، به عقب چرخ میزند و غاز دیگری جایگزین وی میشود.
وقتی که غازی بیمار یا زخمی میشود و از شکل ۷ پروازی خارج میگردد، یک یا دو غاز دیگر به همراه او به پایین پرواز میکنند و وظیفۀ کمک و محافظت او را به عهده میگیرند. آنها تا زمانی که آن غاز قادر به پرواز مجدد گردد و یا بمیرد، با او میمانند و بعد از آن دوباره یا به گروه خود یا به گروه دیگری که به آن مقصد کوچ میکنند، ملحق میشوند و به پرواز خود ادامه میدهند.
کسانی که هدف مشترک و مقصد مشابهی دارند، با همبستگی و هماهنگی، نه تنها به سرعت حرکت خود اضافه میکنند، بلکه کوششهای همسفرانشان باعث تسریع قوت و تشویق آنان میگردد.
حکمت غازها به ما درس اتحاد و همبستگی را میآموزد و ما را تشویق میکند که در خطرها کنار هم بایستیم و در مسئولیتها بارهای سنگین یکدیگر را تحمل کنیم.
«او غمهای ما را بر خود گرفت و دردهای ما را بر خویش حمل نمود»
امروزه بسیاری از اشخاص بارهایی دارند که بر دوش آنها سنگینی میکند. بارهای اخلاقی، شخصیتی، روحی و روانی، خاطرات دردناک گذشته، یاس و رنج بیمعنایی، تحمل دشوار خود، سرکوب حزنآور وجدان، انتظارات بیپایان دیگران و ...
غم و رنج از آن جایی سرچشمه میگیرد که انسان در رویارویی با تمامی این شداید، خود را تنها و بییاور میبیند زیرا اساساً برخورد ریشهای با آنها در تنهایی صورت نمیگیرد. انسان نیازمند انسانی همانند مسیح است. انسان نیازمند برادری است که چون مسیح بارها را بر خویش حمل کند. آیا تا بحال غمی را بر خود گرفتهای و باری را حمل کردهای؟ کمک کردن تنها آن نیست که به تجزیه و تحلیل و علتشناسی رنجها بپردازی. غم برادرت را بر خود بگیر! کمی دقت کن! ندای کمک در یک قدمی توست؛ آن را بیجواب نگذار!
همراه با فرانسیسِ آسیسی
● خوشابهحال آن برادری که برادرش را در بیماری و در اوقاتی که هیچ نفعی به او نمیتواند برساند، همانقدر دوست داشته باشد که وقتی تندرست است. خوشابهحال برادری که برادرش را وقتی که غایب است، همانقدر دوست داشته باشد که وقتی حاضر است؛ و نتواند در غیبت او چیزی بگوید که در حضورش قادر به گفتنش نیست.
● تا زمانی که همه چیز بر وفق مراد شخص است، هیچگاه نمیتوانیم بگوییم که او چه مقدار بردبار و فروتن است. این را فقط زمانی میتوانیم بگوییم که آنانی که باید با او همکاری کنند، درست بر خلاف آن عمل نمایند. میزان بردباری و فروتنی شخص فقط در چنین مواقعی مشخص میشود و بس.
●میگویند که وقتی پاپ او را بهحضور پذیرفت، به او گفت: "بهنظر من چنین میآید که نداشتنِ هیچ مال و منالی در این دنیا بس دشوار است." فرانسیسِ مبارک در پاسخ او گفت: "اگر مال و منالی داشته باشیم، نیاز به اسلحه خواهیم داشت تا آنها را حفظ کنیم، چرا که مال این دنیا عامل اختلاف و نزاع است، و بهطرق گوناگون ما را از خدا و انسان جدا میسازد. برای همین است که ما خواهان آنیم که هیچ مالی در این جهان نداشته باشیم."
● من کرمی بودم که با نگاه مسیح پروانه شدم. از این پس، با هر انسانی که روبرو میشوم ایمان دارم که درون او کرمی هست که میتواند پروانه شود، پس به آن کرم نگاه میکنم و میگویم پروانه شو!
● خداوندا، به من صبر و متانت عطا کن تا آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم، بپذیرم.
به من شجاعت عطا کن تا قادر به تغییر آن چیزهایی که میتوانم تغییر دهم، بگردم.
و مرا خرد عطا کن تا تفاوت میان این دو را دریابم.
اطاعت مقدس، هرگونه خودسری را شرمسار میسازد،
و نیز هر تعلق نفسانی را و هر خیرهسری را.
اطاعت است که تن را خوار میدارد،
تا از روح اطاعت کند، تا از برادر خویش اطاعت کند.
اطاعت است که آدمی را مطیع و فرمانبردار میسازد،
جملۀ آدمیان این دنیا را،
و نه تنها آدمیان را،
بل جانوران و ددان را رخصت میدهد تا چنان که میخواهند از او برخورند،
چنان که خداوند از عالم بالا ایشان را اجازت میدهد.
ستایش تراست، ای خداوند من، بهر آنان
که بهسبب عشق به تو میبخشایند؛
که آزمونها و بیماریها را برمیتابند،
نیکبختاند اگر صلح را نگاه دارند،
چه تو، ای خدای تعالی، بر سر ایشان تاج خواهی نهاد.
● سعی کنید تا با تمامی زندگی خود و اعمالتان انجیل را بشارت دهید، و تنها در صورت نیاز از کلمات استفاده نمایید.
● به همان دلیلی که یک شهر به مجموعه قوانینی نیاز دارد تا ساکناناش بتوانند کنار هم زندگی کنند، انسان هم به یک قانون منحصر بهفرد - عشق- نیاز دارد تا بتواند در صفای کامل با جهان روحانی و معنوی همزیستی کند.
اشتراک در:
پستها (Atom)