هنگامی که نامهای را با عصبانیت خطاب به شخصی مینویسید که شما را عمیقاً آزرده است، آن را پست نکنید. بگذارید نامه چند روز نزد شما بماند و آن را چند بار دیگر بخوانید و از خود بپرسید: "آیا این نامه، حیات را برای من و آن فرد بهبار میآورد؟ آیا این نامه، مجرای شفا و برکت خواهد بود؟" منظور آن نیست که واقعیت زخمی شدن خود را نادیده بگیرید بلکه میتوان بهگونهای واکنش نشان داد که بخشش و شفا از آن جاری شود و درهای تازهای بهسوی حیات باز شوند. بلی، نامه خود را در صورتی که حیات بهبار نمیآورد دوباره با دعا بنویسید.
● من میدانم که باید سخن گفتن در مورد عیسی را واگذارم تا او بتواند در من سخن بگوید؛ باید اندیشیدن در مورد او را واگذارم تا او بتواند در من بیندیشد؛ و عمل کردن برای او را واگذارم تا او بتواند توسط من عمل کند. من میدانم که تنها طریق برای نگریستن به دنیا، نگریستن از طریق چشمان او میباشد.
● بسیاری از مردم در مورد رهبری روحانی دچار این توهم هستند که کسی که خودش هرگز در بیابان نبوده، میتواند دیگری را از بیابان رهایی دهد!
● یکی از دشوارترین وظایف انسانی، محکوم نکردن دیگران است. درواقع، قضاوتهای محکومکنندۀ ما متأثر از تعصباتمان هستند که گاه حتی از حضور آنها که عمیقاً در وجودمان ریشه دوانیدهاند، آگاه نیستیم. ما براین باوریم که بهراحتی میتوانیم با افراد دیگر از زمینههای متفاوت مذهبی، نژادی و همچنین با تنوع ایدههای مختلف اشخاص کنار آییم. اما گاه در عمل با بیان واژگان عاری از تعمق به نیشخند جهانباورهای دیگران میپردازیم و در افکار خود آنان را محکوم میکنیم. بله، آنانی که با ما متفاوتند گاهی سبب حس ناامنی، عدم راحتی، شک و خصومت در ما میشوند. تنها آن هنگام که عشق بدون قید و شرط خدا را برای خود و دیگران باور کنیم میتوانیم از گرداب محکوم کردن دیگران رها شویم چرا که عشق الهی خود مجال بروز به گوناگونی اشخاص داده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر