یکشنبه، مهر ۰۵، ۱۳۹۴

(واژکان مسیحی) احیـا




خلقت تازه


واژۀ احیا در عهدجدید و عهدعتیق به دو معنای مختلف اما مرتبط به هم بکار رفته است. این واژه در عهدجدید، یک بار به‌صورت اسم و سه بار به‌صورت فعل بکار رفته و در هر چهار مورد به احیای نهایی خلقت اشاره دارد (برای نمونه نگاه کنید به اعمال رسولان ۳:‏۲۱). اما مفهوم احیا در واقع به نبوت‌های انبیای عهدعتیق برمی‌گردد، بخصوص به زمانی که قوم خدا در تبعید و به دور از سرزمین خود بسر می‌بردند. به‌عنوان مثال، ارمیای نبی زمانی را پیشگویی می‌کند که قوم اسرائیل در سرزمین بابل در تبعید هستند اما سپس به موطن خود باز می‌گردند (ارمیا ۲۷:‏۲۲). احیا برای انبیای عهدعتیق، بازگشت از تبعید قلمداد می‌شد. شبیه این نوع نبوت‌ها را می‌توان در نوشته‌های سایر انبیا از جمله حزقیال (حزقیال ۳۷)، اشعیا (اشعیا ۴۰-‏‏‏‏۵۵) و دانیال (دانیال ۹) نیز شاهد بود. از نگاه یهودیان، مفهوم احیا و بازگشت بیشتر جنبۀ مادی داشت. یهودیان زمانی را متصور می‌شدند که در آن پادشاه اسرائیل مانند آنچه در زمان داوود باب بود بار دیگر بر سایر ملل حکمرانی می‌کند و برکات مادی را بر اسرائیل جاری می‌سازد (حتی شاگردان مسیح نیز از احیا چنین تصوری داشتند: اعمال ۱:‏۶).
ولی در عهدجدید در زندگی و خدمات عیسی مسیح و همچنین در تعالیم پولس رسول، می‌بینیم که احیا از حالت و معنای صرفاً مادیِ آن فراتر می‌رود و به تازه شدن دوبارۀ آفرینش اشاره می‌کند. احیا در عهدجدید فقط بازگشت جغرافیایی از سرزمینی چون مصر یا بابل نیست، بلکه منظور از این واژه، خروج و یا بازگشت از قدرت گناه است -‏‏‏ یعنی عامل اصلی‌ای که قوم خدا را همیشه به اسارت دشمنان برده است. عهدجدید زمانی را می‌بیند که ریشۀ همۀ اسارت‌ها یعنی همانا گناه خشکانده می‌شود و آفرینش دوباره به حالت اولیۀ عاری از گناه (یعنی عدن احیا شده) باز می‌گردد. برای مسیحیان، این احیا با تعلق پیدا کردن به عیسی مسیح و یکی شدن با او آغاز می‌گردد. روح خدا نیز در این روند احیا، به‌تدریج ما را از تمام عناصری که باعث می‌شود نسبت به خدا بیگانه شویم (یعنی از سرزمین اسارت)، آزاد می‌سازد تا با اشتیاق چشم‌انتظار روزی باشیم که همۀ خلقت کاملاً تازه و احیا گردد (رومیان ۸:‏۱۸-‏‏‏‏۲۵).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر