این واژه در بردارندۀ تسلط بر واکنشهای عاطفی است. برای مثال، یوسف در رویارویی با برادرانش احساسات خود را کنترل نمود (پیدایش ۴۳:۳۱). یکی از گروههای یهودیتبار بهنام اِسنها، حتی از ازدواج نیز پرهیز میکردند. در قرن اول، خویشتنداری، بهعنوان طریقی برای پاک زیستن از لحاظ جنسی قلمداد میشد.
بهواقع، بیعفتی نتیجۀ عدم به عنان کشیدن نیازهای روانی و فیزیکی فرد بود. عهدجدید، روحالقدس را عنوان نیروی محرکه پاک زیستن و تسلط بر خود معرفی میکند (غلاطیان ۵:۲۲-۲۳). عامل محرکۀ دیگری که به خویشتنداری میانجامد، ایمانی است که به معرفت خدا ختم میشود (دوم پطرس ۱:۶). این واژه در عهدجدید، در برخی موارد بههمراه کلمۀ دینداری ذکر شده است. از این رو میتوان نتیجه گرفت که خویشتنداری یکی از ویژگیهای اجتنابناپذیر زندگی خداپسند قلمداد میشود (تیتوس ۲:۲و۱۲). در فرایند تقدیس، برخورداری از خویشتنداری فرد را در جادۀ تقدس به پیش میبرد (اول پطرس ۱:۱۳، ۵:۸ و اول قرنتیان ۹:۲۵). در واقع خویشتنداری، سرمشقگیری از مولای ما مسیحیان است که راهبر ما در مسیر ایثار و فداکاری برای دیگران است.
اقتباس از: New Bible Dictionary |
یکشنبه، مهر ۰۵، ۱۳۹۴
(واژکان مسیحی) خویشتنداری
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر